آساره

خبر و "تحلیل بر اخبار داخلی و بین المللی"، "بررسی های تاریخی" و تلاشی بر "جریان شناسی"

آساره

خبر و "تحلیل بر اخبار داخلی و بین المللی"، "بررسی های تاریخی" و تلاشی بر "جریان شناسی"

آساره

بسم الله الرحمن الرحیم
شروع "تدوین، تجزیه، ترکیب، تطبیق و تحلیل " خبرها و بیانات داخلی و بین المللی
همزمان با میلاد پدر امت علی بن ابی طالب علیه السلام
در نخستین مرحله، خبرها و محتواهای مرتبط با سلسله بحث ها و بررسی ها جمع آوری میشه.
(در این قسمت هیچ نقد و نظری وارد نمیشه و متن بصورت اولیه که صادر شده، جمع آوری و محفوظ میشه_که فعلا از همین مرحله شروع کردیم)
در پله دوم همزمان با تکمیل شدن دایره اطلاعات و اخبار که خودش هم به نوعی تصفیه کننده صحت و غلط خبره، اجزای متن و محتوا رو به عیار وزنش، شروع به تفکیک و تجزیه می کنیم تا خالص ترین قسمتهای وزینش باقی بمونه.
در مرحله بعد، محتواهای کوتاه، خالص اما وفادار به متن اصلی رو با دقت به سایز جایگاهی، کیفی و تقدم و تاخر در متن مقصد وارد و جایگزین می کنیم
حالا که تونستیم به ارتباط معنایی سلیس و گویایی از مجموع اینها برسیم، نوبت به درک اشاره های متن به نتیجه است.
از این کنار هم چیدن ها طرح جدیدی رخ نماست که خبر از وقایع در حال وقوع و همچنین پیش بینی چشم انداز آینده همین وقایع و تحرکات خواهد بود.
با رسیدن به این مرحله، وقت این هست که دو اشل رو برای بررسی میزان تطبیق روی هم بندازیم.
اشل دوم میتونه یک تئوری یا فرض کلی برای رسیدن به یک نظریه نسبتا قاطع باشه
میتونه یک خبر قبلی باشه که شما در صدد اثباتش هستید

بایگانی

انقلاب کبیر اسلامی ایران چهلمین سالگرد پیروزی خود را پشت سر گذاشت.
دشمنان مستکبرش گمان‌های باطلی در سر داشتند و دوستانش در سراسر جهان، امیدوارانه آن را در گذر از چالش‌ها و به دست آوردن پیشرفت‌های خیره‌کننده، سربلند دیدند.

در این نقطه‌ی عطف، رهبر حکیم برای ادامه‌ی این راه روشن
به تبیین دستاورد‌های شگرف ۴ دهه‌ی گذشته پرداخته
توصیه‌های اساسی «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» ارائه داده‌اند.

بیانیه‌ «گام دوم انقلاب» تجدید مطلعی خطاب به ملت ایران به‌ویژه جوانان
منشوری برای «دومین مرحله‌ی خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی»
که«فصل جدید زندگی جمهوری اسلامی» را رقم خواهد زد.


این گام، انقلاب را «به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) هست» نزدیک خواهد کرد.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.

از میان همه‌ی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که به پا خاسته و انقلاب کرده‌اند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و به‌جز تغییر حکومتها، آرمان‌های انقلابی را حفظ کرده باشند.
امّاانقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه‌ی وسوسه‌هایی که غیرقابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمّدن‌سازی شده است.

درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود. 

آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛
چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود.
طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند.
چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونه‌گون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیک‌تر شدند.
اکنون با گذشت چهل جشن سالانه‌ی انقلاب و چهل دهه‌ی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعار‌های خود همچنان به پیش میرود. 
برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعار‌های جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آن‌ها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ی عصر‌ها با آن سرشته است.
آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند.
هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشم‌انداز‌های مبارک دل‌زده شوند.
هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزش‌های دینی بوده است و نه از پایبندی به آن‌ها و کوشش برای تحقّق آنها. 

انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و با اراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطا‌های خویش است، امّا تجدید نظرپذیر و اهل انفعال نیست.
به نقد‌ها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرف‌های بی‌عمل میشمارد، امّا به هیچ بهانه‌ای از ارزش هایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد.
انقلاب اسلامی پس از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمی شود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند، بلکه از نظریّه‌ی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.
جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بی‌شک فاصله‌ی میان باید‌ها و واقعیّتها، همواره وجدان‌های آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصله‌ای طی‌شدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بار‌ها طی شده است و بی‌شک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.

انقلاب اسلامی ملّت ایران، قدرتمند، امّا مهربان و باگذشت و حتّی مظلوم بوده است.
مرتکب افراط‌ها و چپ‌روی‌هایی که مایه‌ی ننگ بسیاری از قیام‌ها و جنبش‌ها است، نشده است.
در هیچ معرکه‌ای حتّی با آمریکا و صدّام، گلوله‌ی اوّل را شلّیک نکرده و در همه‌ی موارد، پس از حمله‌ی دشمن از خود دفاع کرده و البتّه ضربت متقابل را محکم فرود آورده است.
این انقلاب از آغاز تا امروز نه بی‌رحم و خون‌ریز بوده و نه منفعل و مردّد.
با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است.
این جوانمردی و مروّت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنه‌ی عمل جهانی و منطقه‌ای در کنار مظلومان جهان، مایه‌ی سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.

اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بنده‌ی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم.

سخن اوّل درباره‌ی گذشته است. 

عزیزان! نادانسته‌ها را جز با تجربه‌ی خود یا گوش سپردن به تجربه‌ی دیگران نمیتوان دانست.
بسیاری از آنچه را ما دیده و آزموده‌ایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیده‌ایم و شما خواهید دید.
دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید.
برای برداشتن گام‌های استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌ها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغ‌ها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدید‌های ناشناخته قرار خواهد گرفت.
دشمنان انقلاب با انگیزه‌ای قوی، تحریف و دروغ‌پردازی درباره‌ی گذشته و حتّی زمان حال را دنبال می کنند و از پول و همه‌ی ابزار‌ها برای آن بهره میگیرند.
رهزنان فکر و عقیده و آگاهی بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیاده‌نظامش نمی توان شنید.

انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از نقطه‌ی صفر آغاز شد؛
اوّلاً: همه چیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی بودن، اوّلین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه -و نه به زور شمشیر خود- بر سرِ کار آمده بود، و چه دولت آمریکا و برخی دیگر از دولت‌های غربی، و چه وضع بشدّت نابسامان داخلی و عقب‌افتادگی شرم‌آور در علم و فنّاوری و سیاست و معنویّت و هر فضیلت دیگر.

ثانیاً: هیچ تجربه‌ی پیشینی و راه طی شده‌ای در برابر ما وجود نداشت. بدیهی است که قیام‌های مارکسیستی و امثال آن نمی توانست برای انقلابی که از متن ایمان و معرفت اسلامی پدید آمده است، الگو محسوب شود.
انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزار‌های تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشه‌ی بزرگ امام خمینی، به دست نیامد؛ و این نخستین درخشش انقلاب بود.

پس آ‌نگاه انقلاب ملّت ایران، جهان دو قطبی آن روز را به جهان سه قطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطب‌های جدید قدرت، تقابل دوگانه‌ی جدید «اسلام و استکبار» پدیده‌ی برجسته‌ی جهان معاصر و کانون توجّه جهانیان شد.
از سویی نگاه امیدوارانه‌ی ملّت های زیر ستم و جریان‌های آزادیخواه جهان و برخی دولت‌های مایل به استقلال و از سویی نگاه کینه‌ورزانه و بدخواهانه‌ی رژیم‌های زورگو و قلدر‌های باج‌طلب عالم، بدان دوخته شد.
بدین گونه مسیر جهان تغییر یافت و زلزله‌ی انقلاب، فرعون‌های در بسترِ راحت آرمیده را بیدار کرد؛
دشمنی‌ها با همه‌ی شدّت آغاز شد و اگر نبود قدرت عظیم ایمان و انگیزه‌ی این ملّت و رهبری آسمانی و تأییدشده‌ی امام عظیم‌الشّأن ما، تاب آوردن در برابر آن همه خصومت و شقاوت و توطئه و خباثت، امکان‌پذیر نمیشد.

به رغم همه‌ی این مشکلات طاقت‌فرسا، جمهوری اسلامی روز به روز گام‌های بلندتر و استوارتری به جلو برداشت.
این چهل سال، شاهد جهاد‌های بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفت‌های شگفت‌آور در ایران اسلامی است.
عظمت پیشرفت‌های چهل‌ساله‌ی ملّت ایران آنگاه بدرستی دیده میشود که این مدّت، با مدّتهای مشابه در انقلاب‌های بزرگی همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود.
مدیریّتهای جهادی الهام گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل «ما می توانیم» که امام بزرگوار به همه‌ی ما آموخت، ایران را به عزّت و پیشرفت در همه‌ی عرصه‌ها رسانید.

انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛
در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم‌سالاری تبدیل کرد و عنصر اراده‌ی ملّی را که جان‌مایه‌ی پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛
آنگاه جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصه مدیریّت کرد؛ روحیه و باور «ما می توانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان، اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد:
اوّلاً: ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی و حفاظت از مرز‌ها را که آماج تهدید جدّی دشمنان قرار گرفته بود ضمانت کرد و معجزه‌ی پیروزی در جنگ هشت‌ساله و شکست رژیم بعثی و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی و شرقی‌اش را پدید آورد.

ثانیاً: موتور پیشران کشور در عرصه‌ی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساخت‌های حیاتی و اقتصادی و عمرانی شد که تا اکنون ثمرات بالنده‌ی آن روز به روز فراگیرتر میشود.
هزاران شرکت دانش‌بنیان، هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزه‌های عمران و حمل و نقل و صنعت و نیرو و معدن و سلامت و کشاورزی و آب و غیره،
میلیون‌ها تحصیل‌کرده‌ی دانشگاهی یا در حال تحصیل،
هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور،
ده‌ها طرح بزرگ از قبیل: چرخه‌ی سوخت هسته‌ای،
سلّول‌های بنیادی،
فناوری نانو،
زیست‌فنّاوری و ... با رتبه‌های نخستین در کلّ جهان،
شصت برابر شدن صادرات غیرنفتی،
نزدیک به ده برابر شدن واحد‌های صنعتی،
ده‌ها برابر شدن صنایع از نظر کیفی،
تبدیل صنعت مونتاژ به فنّاوری بومی،
برجستگی محسوس در رشته‌های گوناگون مهندسی از جمله در صنایع دفاعی،
درخشش در رشته‌های مهم و حسّاس پزشکی
و جایگاه مرجعیّت در آن
و ده‌ها نمونه‌ی دیگر از پیشرفت،
محصول آن روحیه و آن حضور و آن احساس جمعی است که انقلاب برای کشور به ارمغان آورد.

ایرانِ پیش از انقلاب، در تولید علم و فنّاوری صفر بود، در صنعت به‌جز مونتاژ و در علم به‌جز ترجمه هنری نداشت.

ثالثاً: مشارکت مردمی را در مسائل سیاسی مانند
انتخابات،
مقابله با فتنه‌های داخلی،
حضور در صحنه‌های ملّی
و استکبارستیزی به اوج رسانید
و در موضوعات اجتماعی مانند کمک‌رسانی‌ها
و فعّالیّتهای نیکوکاری که از پیش از انقلاب آغاز شده بود،
افزایش چشمگیر داد.
پس از انقلاب، مردم در مسابقه‌ی خدمت‌رسانی در حوادث طبیعی و کمبود‌های اجتماعی مشتاقانه شرکت می کنند.

رابعاً: بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بین‌المللی را به گونه‌ی شگفت‌آوری ارتقاء داد.
تحلیل سیاسی و فهم مسائل بین‌المللی در موضوعاتی همچون
جنایات غرب بخصوص آمریکا،
مسئله‌ی فلسطین و ظلم تاریخی به ملّت آن،
مسئله‌ی جنگ‌افروزی‌ها و رذالت‌ها و دخالت‌های قدرت‌های قلدر در امور ملّتها
و امثال آن را از انحصار طبقه‌ی محدود و عزلت گزیده‌ای به نام روشنفکر، بیرون آورد؛
این گونه روشنفکری میان عموم مردم در همه‌ی کشور و همه‌ی ساحت‌های زندگی جاری شد
و مسائلی از این دست حتّی برای نوجوانان و نونهالان، روشن و قابل فهم گشت.

خامساً: کفّه‌ی عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد.
نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به دلیل آنکه این ارزش والا باید گوهر بی‌همتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی باشد و هنوز نیست، نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است.
واقعیّت آن است که دستاورد‌های مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه، با هیچ دوره‌ی دیگر گذشته قابل مقایسه نیست.
در رژیم طاغوت بیشترین خدمات و درآمد‌های کشور در اختیار گروه کوچکی از پایتخت‌نشینان یا همسانان آنان در برخی دیگر از نقاط کشور بود.
مردم بیشتر شهر‌ها بویژه مناطق دوردست و روستا‌ها در آخر فهرست و غالباً محروم از نیاز‌های اوّلیه‌ی زیرساختی و خدمت‌رسانی بودند. جمهوری اسلامی در شمار موفّق‌ترین حاکمیّت های جهان در جابه‌جایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور، و از مناطق مرفّه‌نشین شهر‌ها به مناطق پایین‌دست آن بوده است.
آمار بزرگ راه‌سازی و خانه‌سازی و ایجاد مراکز صنعتی و اصلاح امور کشاورزی و رساندن برق و آب و مراکز درمانی و واحد‌های دانشگاهی و سدّ و نیروگاه و امثال آن به دورترین مناطق کشور، حقیقتاً افتخارآفرین است؛
بی‌شک این همه، نه در تبلیغات نارسای مسئولان انعکاس یافته و نه زبان بدخواهان خارجی و داخلی به آن اعتراف کرده است؛ ولی هست
و حسنه‌ای برای مدیران جهادی و با اخلاص نزد خدا و خلق است.
البتّه عدالت مورد انتظار در جمهوری اسلامی که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود، بسی برتر از این‌ها است و چشم امید برای اجرای آن به شما جوان‌ها است که در ادامه بدان خواهم پرداخت.

سادساً: عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه‌ای چشمگیر افزایش داد.
این پدیده‌ی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، بیش از هر چیز رواج داد؛
آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه‌های مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایه‌های ایمان مردمش بسی ریشه‌دار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بی‌بندوباری در طول دوران پهلوی‌ها به آن ضربه‌های سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود،
ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دل‌های مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد.
مجاهدت‌های جوانان در میدان‌های سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیه‌ی برادری و ایثار همراه شد و ماجرا‌های صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد.
پدران و مادران و همسران با احساس وظیفه‌ی دینی از عزیزان خود که به جبهه‌های گوناگون جهاد می‌شتافتند دل کندند و سپس، آنگاه که با پیکر خون‌آلود یا جسم آسیب‌دیده‌ی آنان روبه‌رو شدند، مصیبت را با شکر همراه کردند.
مساجد و فضا‌های دینی رونقی بی‌سابقه گرفت.
صف نوبت برای اعتکاف از هزاران جوان و استاد و دانشجو و زن و مرد و صف نوبت برای اردو‌های جهادی و جهادسازندگی و بسیج سازندگی از هزاران جوان داوطلب و فداکار آکنده شد.
نماز و حج و روزه‌داری و پیاده‌روی زیارت و مراسم گوناگون دینی و انفاقات و صدقات واجب و مستحب در همه‌جا بویژه میان جوانان رونق یافت و تا امروز، روزبه‌روز بیشتر و با کیفیت‌تر شده است؛
و این‌ها همه در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُر حجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزار‌های فساد، اخلاق و معنویّت را در بخش‌های عمده‌ی عالم منزوی کرده است؛
و این معجزه‌ای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعّال و پیشرو است.

سابعاً: نماد پر ابّهت و با شکوه و افتخارآمیز ایستادگی در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان و در رأس آنان آمریکای جهان‌خوار و جنایت‌کار، روزبه‌روز برجسته‌تر شد.
در تمام این چهل سال، تسلیم‌ناپذیری و صیانت و پاسداری از انقلاب و عظمت و هیبت الهی آن و گردن برافراشته‌ی آن در مقابل دولت‌های متکبّر و مستکبر، خصوصیّت شناخته‌شده‌ی ایران و ایرانی بویژه جوانان این مرز و بوم به شمار می رفته است.
قدرت‌های انحصارگر جهان که همواره حیات خود را در دست‌اندازی به استقلال دیگر کشور‌ها و پایمال کردن منافع حیاتی آن‌ها برای مقاصد شوم خود دانسته‌اند، در برابر ایران اسلامی و انقلابی، اعتراف به ناتوانی کردند.
ملّت ایران در فضای حیات‌بخش انقلاب توانست نخست دست‌نشانده‌ی آمریکا و عنصر خائن به ملّت را از کشور برانَد و پس از آن هم تا امروز از سلطه‌ی دوباره‌ی قلدران جهانی بر کشور با قدرت و شدّت جلوگیری کند.

جوانان عزیز! این‌ها بخشی محدود از سرفصل‌های عمده در سرگذشت چهل‌ساله‌ی انقلاب اسلامی است،
انقلاب عظیم و پایدار و درخشانی که شما به توفیق الهی باید گام بزرگ دوّم را در پیشبرد آن بردارید.

محصول تلاش چهل‌ساله، اکنون برابر چشم ما است:
کشور و ملّتی مستقل،
آزاد،
مقتدر،
با عزّت،
متدیّن،
پیشرفته در علم،
انباشته از تجربه‌هایی گرانبها،
مطمئن و امیدوار،
دارای تأثیر اساسی در منطقه
و دارای منطق قوی در مسائل جهانی،
رکورد دار در شتاب پیشرفت‌های علمی،
رکورددار در رسیدن به رتبه‌های بالا در دانش‌ها و فنّاوری‌های مهم
از قبیل: هسته‌ای
و سلّول‌های بنیادی
و نانو
و هوافضا و امثال آن،
سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی،
سرآمد در انگیزه‌های جهادی میان جوانان،
سرآمد در جمعیّت جوان کارآمد،
و بسی ویژگی‌های افتخارآمیز دیگر که همگی محصول انقلاب و نتیجه‌ی جهت‌گیری‌های انقلابی و جهادی است؛

و بدانید که اگر بی‌توجّهی به شعار‌های انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه‌هایی از تاریخ چهل‌ساله نمیبود -که متأسّفانه بود و خسارت‌بار هم بود- بی‌شک دستاورد‌های انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمان‌های بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.

ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالش‌های مستکبران روبه‌رو است،
امّا با تفاوتی کاملاً معنی‌دار.
اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمّال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه‌ی جاسوسی بود، امروز چالش بر سرِ حضور ایران مقتدر در مرز‌های رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه‌ی غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمین‌های اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته‌ی حزب‌الله و مقاومت در سراسر این منطقه است؛
و اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاح‌های پیشرفته‌ی ایرانی به نیرو‌های مقاومت است؛
و اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملّت ایران فائق آید، امروز برای مقابله‌ی سیاسی و امنیّتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از ده‌ها دولت معاند یا مرعوب می بیند
و البتّه باز هم در رویارویی، شکست میخورد.
ایران به برکت انقلاب، اکنون در جایگاهی متعالی و شایسته‌ی ملّت ایران در چشم جهانیان و عبور کرده از بسی گردنه‌های دشوار در مسائل اساسی خویش است.

امّا راه طی شده فقط قطعه‌ای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمان‌های بلند نظام جمهوری اسلامی است.
دنباله‌ی این مسیر که به گمان زیاد، به دشواریِ گذشته‌ها نیست، باید با همّت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود.
مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان، در همه‌ی میدان‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی و نیز در عرصه‌های دین و اخلاق و معنویّت و عدالت، باید شانه‌های خود را به زیر بار مسئولیّت دهند،
از تجربه‌ها و عبرت‌های گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیه‌ی انقلابی و عمل جهادی را به‌کار بندند
و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفته‌ی اسلامی بسازند.

نکته‌ی مهمّی که باید آینده‌سازان در نظر داشته باشند، این است که در کشوری زندگی می کنند که از نظر ظرفیّت های طبیعی و انسانی، کم‌نظیر است
و بسیاری از این ظرفیّت ها با غفلت دست‌اندرکاران تاکنون بی‌استفاده یا کم‌استفاده مانده است.
همّت های بلند و انگیزه‌های جوان و انقلابی، خواهند توانست آن‌ها را فعّال و در پیشرفت مادّی و معنوی کشور به معنی واقعی جهش ایجاد کنند.

مهم‌ترین ظرفیّت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است.
جمعیّت جوان زیر ۴۰ سال که بخش مهمّی از آن نتیجه‌ی موج جمعیّتی ایجاد شده در دهه‌ی ۶۰ است، فرصت ارزشمندی برای کشور است.
۳۶ میلیون نفر در سنین میانه‌ی ۱۵ و ۴۰ سالگی،
نزدیک به ۱۴ میلیون نفر دارای تحصیلات عالی،
رتبه‌ی دوّم جهان در دانش‌آموختگان علوم و مهندسی،
انبوه جوانانی که با روحیه‌ی انقلابی رشد کرده و آماده‌ی تلاش جهادی برای کشورند،
و جمع چشمگیر جوانان محقّق و اندیشمندی که به آفرینش‌های علمی و فرهنگی و صنعتی و ... اشتغال دارند؛
این‌ها ثروت عظیمی برای کشور است که هیچ اندوخته‌ی مادّی با آن مقایسه نمی تواند شد.

به‌جز این ها، فرصت‌های مادّی کشور نیز فهرستی طولانی را تشکیل می دهد که مدیران کارآمد و پُرانگیزه و خردمند می توانند با فعّال کردن و بهره‌گیری از آن، درآمد‌های ملّی را با جهشی نمایان افزایش داده و کشور را ثروتمند و بی‌نیاز و به معنی واقعی دارای اعتماد به نفس کنند
و مشکلات کنونی را برطرف نمایند.

ایران با دارا بودن یک درصد جمعیّت جهان، دارای ۷ درصد ذخایر معدنی جهان است:
منابع عظیم زیرزمینی،
موقعیت استثنائی جغرافیایی میان شرق و غرب و شمال و جنوب،
بازار بزرگ ملّی،
بازار بزرگ منطقه‌ای با داشتن ۱۵ همسایه با ۶۰۰ میلیون جمعیّت،
سواحل دریایی طولانی،
حاصلخیزی زمین با محصولات متنوّع کشاورزی و باغی،
اقتصاد بزرگ و متنوع،
بخش‌هایی از ظرفیّت های کشور است؛
بسیاری از ظرفیّت ها دست‌نخورده مانده است.

گفته شده است که ایران از نظر ظرفیّت های استفاده نشده‌ی طبیعی و انسانی در رتبه‌ی اوّل جهان است.
بی‌شک شما جوانان مؤمن و پُرتلاش خواهید توانست این عیب بزرگ را برطرف کنید.
دهه‌ی دوّم چشم‌انداز، باید زمان تمرکز بر بهره‌برداری از دستاورد‌های گذشته و نیز ظرفیّت های استفاده نشده باشد
و پیشرفت کشور از جمله در بخش تولید و اقتصاد ملّی ارتقاء یابد.

اکنون به شما فرزندان عزیزم در مورد چند سرفصل اساسی توصیه‌هایی میکنم.

این سرفصل‌ها عبارتند از: علم و پژوهش،
معنویّت و اخلاق،
اقتصاد،
عدالت و مبارزه با فساد،
استقلال و آزادی،
عزّت ملّی و روابط خارجی
و مرزبندی با دشمن،
سبک زندگی.

امّا پیش از همه چیز، نخستین توصیه‌ی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است.
بدون این کلید اساسیِ همه‌ی قفل ها، هیچ گامی نمیتوان برداشت.
آنچه می گویم یک امید صادق و متّکی به واقعیّت های عینی است.
این‌جانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جسته‌ام، امّا خود و همه را از نومیدی بی‌جا و ترس کاذب نیز برحذر داشته ام و برحذر می دارم. در طول این چهل سال -و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعّال‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌سازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است.
خبر‌های دروغ،
تحلیل‌های مغرضانه،
وارونه نشان دادن واقعیّت ها،
پنهان کردن جلوه‌های امیدبخش،
بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ،
برنامه‌ی همیشگی هزاران رسانه‌ی صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛

و البتّه دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می کنند.

شما جوانان باید پیش‌گام در شکستن این محاصره‌ی تبلیغاتی باشید.
در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید.
ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید.
این نخستین و ریشه‌ای‌ترین جهاد شما است.
نشانه‌های امیدبخش -که به برخی از آن‌ها اشاره شد- در برابر چشم شما است.
رویش‌های انقلاب بسی فراتر از ریزش‌ها است
و دست و دل‌های امین و خدمتگزار، به مراتب بیشتر از مفسدان و خائنان و کیسه‌دوختگان است.
دنیا به جوان ایرانی و پایداری ایرانی و ابتکار‌های ایرانی، در بسیاری از عرصه‌ها با چشم تکریم و احترام می نگرد.
قدر خود را بدانید و با قوّت خداداد، به سوی آینده خیز بردارید و حماسه بیافرینید.

و، امّا توصیه‌ها:
۱) علم و پژوهش: دانش، آشکارترین وسیله‌ی عزّت و قدرت یک کشور است.
روی دیگر دانایی، توانایی است.
دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند
و با وجود تهیدستی در بنیان‌های اخلاقی و اعتقادی، با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب‌مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آن‌ها را به دست گیرد.
ما به سوءاستفاده از دانش مانند آنچه غرب کرد، توصیه نمی کنیم،
اما مؤکّداً به نیاز کشور به جوشاندن چشمه‌ی دانش در میان خود اصرار می ورزیم.
بحمدالله استعداد علم و تحقیق در ملّت ما از متوسّط جهان بالاتر است.
اکنون نزدیک به دو دهه است که رستاخیز علمی در کشور آغاز شده و با سرعتی که برای ناظران جهانی غافلگیرکننده بود -یعنی یازده برابر شتاب رشد متوسّط علم در جهان- به پیش رفته است.
دستاورد‌های دانش و فنّاوری ما در این مدّت که ما را به رتبه شانزدهم در میان بیش از دویست کشور جهان رسانید و مایه‌ی شگفتی ناظران جهانی شد و در برخی از رشته‌های حسّاس و نو پدید به رتبه‌های نخستین ارتقاء داد، همه و همه در حالی اتّفاق افتاده که کشور دچار تحریم مالی و تحریم علمی بوده است.
ما با وجود شنا در جهت مخالف جریان دشمن‌ساز، به رکورد‌های بزرگ دست یافته‌ایم
و این نعمت بزرگی است که به خاطر آن باید روز و شب خدا را سپاس گفت.

امّا آنچه من می خواهم بگویم این است که این راه طی شده، با همه‌ی اهمیّتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر.
ما هنوز از قلّه‌های دانش جهان بسیار عقبیم؛
باید به قلّه‌ها دست یابیم.
باید از مرز‌های کنونی دانش در مهم‌ترین رشته‌ها عبور کنیم.
ما از این مرحله هنوز بسیار عقبیم؛
ما از صفر شروع کرده‌ایم.
عقب‌ماندگی شرم‌آور علمی در دوران پهلوی‌ها و قاجار‌ها در هنگامی که مسابقه‌ی علمی دنیا تازه شروع شده بود، ضربه‌ی سختی بر ما وارد کرده و ما را از این کاروان شتابان، فرسنگ‌ها عقب نگه داشته بود.
ما اکنون حرکت را آغاز کرده و با شتاب پیش می رویم،
ولی این شتاب باید سال‌ها با شدّت بالا ادامه یابد تا آن عقب‌افتادگی جبران شود.
این‌جانب همواره به دانشگاه‌ها و دانشگاهیان و مراکز پژوهش و پژوهندگان، گرم و قاطع و جدّی در این باره تذکّر و هشدار و فراخوان داده‌ام،
ولی اینک مطالبه‌ی عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسئولیّت بیشتر و همچون یک جهاد در پیش گیرید.
سنگ بنای یک انقلاب علمی در کشور گذاشته شده و این انقلاب، شهیدانی از قبیل: شهدای هسته‌ای نیز داده است.
به‌پاخیزید و دشمن بدخواه و کینه‌توز را که از جهاد علمی شما بشدّت بیمناک است ناکام سازید.

۲) معنویّت و اخلاق: معنویّت به معنی برجسته کردن ارزش‌های معنوی از قبیل:
اخلاص،
ایثار،
توکّل،
ایمان در خود و در جامعه است،
و اخلاق به معنی:
رعایت فضلیت‌هایی، چون خیرخواهی،
گذشت،
کمک به نیازمند،
راستگویی،
شجاعت،
تواضع،
اعتماد به نفس
و دیگر خلقیّات نیکو است.
معنویّت و اخلاق، جهت‌دهنده‌ی همه‌ی حرکت‌ها و فعّالیّت های فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛
بودن آنها، محیط زندگی را حتّی با کمبود‌های مادّی، بهشت می سازد
و نبودن آن حتّی با برخورداری مادّی، جهنّم می‌آفریند.

شعور معنوی و وجدان اخلاقی در جامعه هرچه بیشتر رشد کند برکات بیشتری به بار می‌آورد؛
این، بی‌گمان محتاج جهاد و تلاش است
و این تلاش و جهاد، بدون همراهی حکومت‌ها توفیق چندانی نخواهد یافت.
اخلاق و معنویّت، البتّه با دستور و فرمان به دست نمی‌آید، پس حکومت‌ها نمی توانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند،
امّا اوّلاً خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند،
و ثانیاً زمینه را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند
و به نهاد‌های اجتماعی در این باره میدان دهند و کمک برسانند؛
با کانون‌های ضدّ معنویّت و اخلاق، به شیوه‌ی معقول بستیزند
و خلاصه اجازه ندهند که جهنّمی‌ها مردم را با زور و فریب، جهنّمی کنند.

ابزار‌های رسانه‌ای پیشرفته و فراگیر، امکان بسیار خطرناکی در اختیار کانون‌های ضدّ معنویّت و ضدّ اخلاق نهاده است
و هم‌اکنون تهاجم روزافزون دشمنان به دل‌های پاک جوانان و نوجوانان و حتّی نونهالان با بهره‌گیری از این ابزار‌ها را به چشم خود می‌بینیم. دستگاه‌های مسئول حکومتی در این باره وظایفی سنگین بر عهده دارند که باید هوشمندانه و کاملاً مسئولانه صورت گیرد؛
و این البتّه به معنی رفع مسئولیّت از اشخاص و نهاد‌های غیرحکومتی نیست.
در دوره‌ی پیش رو باید در این باره‌ها برنامه‌های کوتاه مدّت و میان مدّت جامعی تنظیم و اجرا شود؛ ان‌شاء‌الله.

۳) اقتصاد: اقتصاد یک نقطه‌ی کلیدیِ تعیین‌کننده است.
اقتصاد قوی، نقطه‌ی قوّت و عامل مهمّ سلطه‌ناپذیری و نفوذناپذیری کشور است
و اقتصاد ضعیف، نقطه‌ی ضعف و زمینه ساز نفوذ و سلطه و دخالت دشمنان است.
فقر و غنا در مادّیات و معنویّات بشر، اثر می گذارد.
اقتصاد البتّه هدف جامعه‌ی اسلامی نیست،
امّا وسیله‌ای است که بدون آن نمی توان به هدف‌ها رسید.
تأکید بر تقویت اقتصاد مستقلّ کشور که مبتنی بر
تولید انبوه و با کیفیّت،
و توزیع عدالت‌محور،
و مصرف به اندازه و بی اسراف،
و مناسبات مدیریّتی خردمندانه است
و در سال‌های اخیر از سوی این‌جانب بار‌ها تکرار و بر آن تأکید شده،
به خاطر همین تأثیر شگرفی است که اقتصاد می تواند بر زندگی امروز و فردای جامعه بگذارد.

انقلاب اسلامی راه نجات از اقتصاد ضعیف و وابسته و فاسد دوران طاغوت را به ما نشان داد،
ولی عملکرد‌های ضعیف، اقتصاد کشور را از بیرون و درون دچار چالش ساخته است.
چالش بیرونی تحریم و وسوسه ها‌ی دشمن است که در صورت اصلاح مشکل درونی، کم‌اثر و حتّی بی‌اثر خواهد شد.
چالش درونی عبارت از:
عیوب ساختاری
و ضعف‌های مدیریّتی است.
مهم‌ترین عیوب:
وابستگی اقتصاد به نفت،
دولتی بودن بخش‌هایی از اقتصاد که در حیطه‌ی وظایف دولت نیست،
نگاه به خارج و نه به توان و ظرفیّت داخلی،
استفاده‌ی اندک از ظرفیّت نیروی انسانی کشور،
بودجه‌بندی معیوب و نامتوازن،
و سرانجام عدم ثبات سیاست‌های اجرائی اقتصاد
و عدم رعایت اولویّت ها و وجود هزینه‌های زائد و حتّی مسرفانه در بخش‌هایی از دستگاه‌های حکومتی است.
نتیجه‌ی این‌ها مشکلات زندگی مردم از قبیل: بی‌کاری جوان ها، فقر درآمدی در طبقه‌ی ضعیف و امثال آن است.

راه‌حلّ این مشکلات، سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است
که باید برنامه‌های اجرائی برای همه‌ی بخش‌های آن تهیّه
و با قدرت
و نشاط کاری
و احساس مسئولیّت،
در دولت‌ها پیگیری و اقدام شود.
درون‌زایی اقتصاد کشور،
مولّد شدن و دانش‌بنیان شدن آن،
مردمی کردن اقتصاد
و تصدّیگری نکردن دولت،
برون‌گرایی با استفاده از ظرفیّت هایی که قبلاً به آن اشاره شد،
بخش‌های مهمّ این راه‌حل‌ها است.

بی‌گمان یک مجموعه‌ی جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانسته‌های اقتصادی در درون دولت خواهند توانست به این مقاصد برسند.
دوران پیشِ رو باید میدان فعّالیّت چنین مجموعه‌ای باشد.

جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همه‌ی راه‌حل‌ها در داخل کشور است.
اینکه کسی گمان کند که «مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راه‌حل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه‌زدن بر پنجه‌ی گرگ است» خطایی نابخشودنی است.
این تحلیل سراپا غلط، هرچند گاه از زبان و قلم برخی غفلت‌زدگان داخلی صادر می شود،
امّا منشأ آن، کانون‌های فکر و توطئه‌ی خارجی است
که با صد زبان به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و افکار عمومی داخلی القاء می شود.

۴) عدالت و مبارزه با فساد: این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
فساد اقتصادی و اخلاقی و سیاسی، توده‌ی چرکین کشور‌ها و نظام‌ها و اگر در بدنه‌ی حکومت‌ها عارض شود، زلزله‌ی ویرانگر و ضربه‌زننده به مشروعیّت آن‌ها است؛
و این برای نظامی، چون جمهوری اسلامی که نیازمند مشروعیّتی فراتر از مشروعیّت های مرسوم و مبنائی‌تر از مقبولیّت اجتماعی است، بسیار جدّی‌تر و بنیانی‌تر از دیگر نظام‌ها است.
وسوسه‌ی مال و مقام و ریاست، حتّی در عَلَوی‌ترین حکومت تاریخ یعنی حکومت خود حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السّلام) کسانی را لغزاند،
پس خطر بُروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسئولانش مسابقه‌ی زهد انقلابی و ساده زیستی می دادند، هرگز بعید نبوده و نیست؛
و این ایجاب می کند که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سه گانه حضور دائم داشته باشد
و به معنای واقعی با فساد مبارزه کند، بویژه در درون دستگاه‌های حکومتی.

البتّه نسبت فساد در میان کارگزاران حکومت جمهوری اسلامی در مقایسه با بسیاری از کشور‌های دیگر و بخصوص با رژیم طاغوت که سر تا پا فساد و فسادپرور بود، بسی کمتر است
و بحمدالله مأموران این نظام غالباً سلامت خود را نگاه داشته‌اند،
ولی
حتّی آنچه هست غیرقابل قبول است.
همه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همه‌ی مقامات حکومت جمهوری اسلامی است.
همه باید از شیطان حرص برحذر باشند
و از لقمه‌ی حرام بگریزند
و از خداوند در این‌باره کمک بخواهند
و دستگاه‌های نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حساسیّت، از تشکیل نطفه‌ی فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند.
این مبارزه نیازمند انسان‌هایی با ایمان و جهادگر،
و منیع‌الطّبع
با دستانی پاک
و دل‌هایی نورانی است.
این مبارزه بخش اثرگذاری است از تلاش همه‌جانبه‌ای که نظام جمهوری اسلامی باید در راه استقرار عدالت به کار برد.

عدالت در صدر هدف‌های اوّلیّه‌ی همه‌ی بعثت‌های الهی است
و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است؛
این، کلمه‌ای مقدّس در همه‌ی زمان‌ها و سرزمین‌ها است
و به صورت کامل، جز در حکومت حضرت ولیّ‌عصر (ارواحنافداه) میسّر نخواهد شد،
ولی به صورت نسبی، همه جا و همه وقت ممکن و فریضه‌ای بر عهده‌ی همه بویژه حاکمان و قدرتمندان است.
جمهوری اسلامی ایران در این راه گام‌های بلندی برداشته است که قبلاً بدان اشاره‌ای کوتاه رفت؛
و البتّه در توضیح و تشریح آن باید کار‌های بیشتری صورت گیرد
و توطئه‌ی واژگونه‌نمایی و لااقل سکوت و پنهان‌سازی که اکنون برنامه‌ی جدّی دشمنان انقلاب است، خنثی گردد.

با این همه اینجانب به جوانان عزیزی که آینده‌ی کشور، چشم انتظار آن‌ها است صریحاً میگویم:
آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصله‌ای ژرف است.
در جمهوری اسلامی، دل‌های مسئولان به طور دائم باید برای رفع محرومیّت ها بتپد
و از شکاف‌های عمیق طبقاتی بشدّت بیمناک باشد.
در جمهوری اسلامی کسب ثروت نه‌تن‌ها جرم نیست
که مورد تشویق نیز هست،
امّا تبعیض در توزیع منابع عمومی
و میدان دادن به ویژه‌خواری
و مدارا با فریبگران اقتصادی
که همه به بی‌عدالتی می‌انجامد، بشدّت ممنوع است؛
همچنین غفلت از قشر‌های نیازمند حمایت،
به هیچ رو مورد قبول نیست.

این سخنان در قالب سیاست‌ها و قوانین، بار‌ها تکرار شده است،
ولی برای اجرای شایسته‌ی آن چشم امید به شما جوان‌ها است؛
و اگر زمام اداره‌ی بخش‌های گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان -که بحمدالله کم نیستند-سپرده شود،
این امید برآورده خواهد شد؛ ان‌شاءالله.
۵) استقلال و آزادی: استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرت‌های سلطه‌گر جهان است؛ و آزادی اجتماعی به‌معنای حقّ تصمیم‌گیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همه‌ی افراد جامعه است؛ و این هر دو از جمله‌ی ارزش‌های اسلامی‌اند و این هر دو عطیّه‌ی الهی به انسانها‌یند و هیچ کدام تفضّل حکومت‌ها به مردم نیستند. حکومت‌ها موظّف به تأمین این دو اند. منزلت آزادی و استقلال را کسانی بیشتر میدانند که برای آن جنگیده‌اند. ملّت ایران با جهاد چهل‌ساله‌ی خود از جمله‌ی آن‌ها است. استقلال و آزادی کنونی ایران اسلامی، دستاورد، بلکه خون‌آوردِ صد‌ها هزار انسان والا و شجاع و فداکار است؛ غالباً جوان، ولی همه در رتبه‌های رفیع انسانیّت. این ثمر شجره‌ی طیّبه‌ی انقلاب را با تأویل و توجیه‌های ساده‌لوحانه و بعضاً مغرضانه، نمیتوان در خطر قرار داد. همه -مخصوصاً دولت جمهوری اسلامی‌- موظّف به حراست از آن با همه‌ی وجودند. بدیهی است که «استقلال» نباید به معنی زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرز‌های خود، و «آزادی» نباید در تقابل با اخلاق و قانون و ارزش‌های الهی و حقوق عمومی تعریف شود.

۶) عزّت ملّی،
روابط خارجی،
مرزبندی با دشمن:
این هر سه، شاخه‌هایی از اصلِ «عزّت، حکمت، و مصلحت» در روابط بین‌المللی‌اند.
صحنه‌ی جهانی، امروز شاهد پدیده‌هایی است که تحقّق یافته یا در آستانه‌ی ظهورند:
تحرّک جدید نهضت بیداری اسلامی بر اساس الگوی مقاومت در برابر سلطه‌ی آمریکا و صهیونیسم؛
شکست سیاست‌های آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا و زمین‌گیر شدن همکاران خائن آن‌ها در منطقه؛
گسترش حضور قدرتمندانه‌ی سیاسی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و بازتاب وسیع آن در سراسر جهان سلطه.

این‌ها بخشی از مظاهر عزّت جمهوری اسلامی است که جز با شجاعت و حکمت مدیران جهادی به دست نمی‌آمد.

سردمداران نظام سلطه نگرانند؛
پیشنهاد‌های آن‌ها عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است.
امروز ملّت ایران علاوه بر آمریکای جنایت‌کار، تعدادی از دولت‌های اروپایی را نیز خدعه‌گر و غیرقابل اعتماد می داند.

دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آن‌ها با دقّت حفظ کند؛
از ارزش‌های انقلابی و ملّی خود، یک گام هم عقب‌نشینی نکند؛
از تهدید‌های پوچ آنان نهراسد؛ و در همه حال، عزّت کشور و ملّت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و مصلحت‌جویانه و البتّه از موضع انقلابی، مشکلات قابل حل خود را با آنان حل کند.
در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت.

۷) سبک زندگی: سخن لازم در این باره بسیار است
آن را به فرصتی دیگر وامیگذارم و به همین جمله اکتفا میکنم که تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیان‌های بی‌جبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملّت ما زده است؛
مقابله با آن، جهادی همه‌جانبه و هوشمندانه می طلبد که باز چشم امید در آن به شما جوان‌ها است.

در پایان از حضور سرافرازانه و افتخارانگیز و دشمن‌شکن ملّت عزیز در بیست‌ودوّم بهمن و چهلمین سالگرد انقلاب عظیم اسلامی تشکّر میکنم و پیشانی سپاس بر درگاه حضرت حق می سایم.
سلام بر حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه)؛
سلام بر ارواح طیّبه‌ی شهیدان والا مقام و روح مطهّر امام بزرگوار؛
و سلام بر همه‌ی ملّت عزیز ایران و سلام ویژه به جوانان. 

دعاگوی شما 
سیّدعلی خامنه‌ای
۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۹۷


Tahlilha
 روایتی متفاوت از انقلاب کبیر  اسلامی

۱. خلاقانه و نوآورانه

۲. فعالانه

۳. مستند و باور پذیر

۴. واقع بینانه و منصفانه

۵. افتخارآمیز

۶. عمیق

۷. به روز

۸. پیش برنده

۹. عزیزانه

مخاطبین بیانیه:


 ۱. دشمنان ملت ایران


 ۲. عموم آزادی خواهان عالم:

ارائه الگو و تجهیز دوستان به نقشه راه سعادت و خوشبختی


 ۳. عموم ملت ایران:

دعوت به ادامه راه طبق نقشه ای روشن در افق پیش رو، همراه با:

اراده

لحاظ مسیر طی شده

دشمن شناسی و مراقبت انقلابی

انتخاب های آگاهانه و مشارکت های بهنگام

عبرت و هوشیاری

نشاط و امید

 ۴. مسئولان و مدیران:

استفاده به عنوان دستور اقدام ملی، نسخه عمل و مبنای سیاست های عملی در برنامه ریزی ها، سیاست گذاری ها و قانون ریزی ها تا قرار گرفتن در مسیر تحقق عینی.
 

۴-۱- بازکردن حلقه مدیریتی برای حضور نسلِ:

جوان

مومن

آگاه

انقلابی

۴-۲- بازگشت به نصاب مدیریت انقلابی و جهادی و رسیدن به سطح تراز درمولفه های:

پاک دستی

ساده زیستی

عدالت خواهی و فساد ستیزی

زیست مردمی و انقلابی

اقدام جهادی

۴-۳- شمارش متواضعانه خطاها، پذیرش و عذرخواهی از آنها، ضمن اصلاح قصورها و تقصیرها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۸ ، ۰۳:۴۳
ستار مهرا

انقلاب کبیر اسلامی ایران در حالی چهلمین سالگرد پیروزی خود را پشت سر گذاشت و قدم به دهه‌ی پنجم حیات خود نهاد که اگرچه دشمنان مستکبرش گمان‌های باطلی در سر داشتند، اما دوستانش در سراسر جهان، امیدوارانه آن را در گذر از چالش‌ها و به دست آوردن پیشرفت‌های خیره‌کننده، همواره سربلند دیده‌اند.

در چنین نقطه‌ی عطفی، رهبر حکیم انقلاب اسلامی با صدور «بیانیه‌ی گام دوم انقلاب» و برای ادامه‌ی این راه روشن، به تبیین دستاورد‌های شگرف چهار دهه‌ی گذشته پرداخته و توصیه‌هایی اساسی به‌منظور «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» ارائه فرموده‌اند.


بیانیه‌ی «گام دوم انقلاب» تجدید مطلعی است خطاب به ملت ایران و به‌ویژه جوانان که به‌مثابه منشوری برای «دومین مرحله‌ی خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی» خواهد بود و «فصل جدید زندگی جمهوری اسلامی» را رقم خواهد زد.


این گام دوم، انقلاب را «به آرمان بزرگش که ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) هست» نزدیک خواهد کرد.


متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.

از میان همه‌ی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که به پا خاسته و انقلاب کرده‌اند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و به‌جز تغییر حکومتها، آرمان‌های انقلابی را حفظ کرده باشند. امّاانقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همه‌ی وسوسه‌هایی که غیرقابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحله‌ی خودسازی و جامعه‌پردازی و تمّدن‌سازی شده است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود. 

آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوب‌ها را شکست؛ کهنگی کلیشه‌ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، امّا این واکنش ناکام ماند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونه‌گون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیک‌تر شدند. اکنون با گذشت چهل جشن سالانه‌ی انقلاب و چهل دهه‌ی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعار‌های خود همچنان به پیش میرود. 

برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعار‌های جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آن‌ها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ی عصر‌ها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشم‌انداز‌های مبارک دل‌زده شوند. هرگاه دل‌زدگی پیش آمده، از روی‌گردانی مسئولان از این ارزش‌های دینی بوده است و نه از پایبندی به آن‌ها و کوشش برای تحقّق آنها. 

انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطا‌های خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقد‌ها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرف‌های بی‌عمل میشمارد، امّا به هیچ بهانه‌ای از ارزشهایش که بحمدالله با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد. انقلاب اسلامی پس از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند، بلکه از نظریّه‌ی نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند.

جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس استبا خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بی‌شک فاصله‌ی میان باید‌ها و واقعیّتها، همواره وجدان‌های آرمانخواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصله‌ای طی‌شدنی است و در چهل سال گذشته در مواردی بار‌ها طی شده است و بی‌شک در آینده، با حضور نسل جوان مؤمن و دانا و پُرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.

انقلاب اسلامی ملّت ایران، قدرتمند، امّا مهربان و باگذشت و حتّی مظلوم بوده استمرتکب افراط‌ها و چپ‌روی‌هایی که مایه‌ی ننگ بسیاری از قیام‌ها و جنبش‌ها است، نشده است. در هیچ معرکه‌ای حتّی با آمریکا و صدّام، گلوله‌ی اوّل را شلّیک نکرده و در همه‌ی موارد، پس از حمله‌ی دشمن از خود دفاع کرده و البتّه ضربت متقابل را محکم فرود آورده است. این انقلاب از آغاز تا امروز نه بی‌رحم و خون‌ریز بوده و نه منفعل و مردّد. با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان و گردنکشان ایستاده و از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است. این جوانمردی و مروّت انقلابی، این صداقت و صراحت و اقتدار، این دامنه‌ی عمل جهانی و منطقه‌ای در کنار مظلومان جهان، مایه‌ی سربلندی ایران و ایرانی است، و همواره چنین باد.

اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بنده‌ی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم. سخن اوّل درباره‌ی گذشته است. 

عزیزان! نادانسته‌ها را جز با تجربه‌ی خود یا گوش سپردن به تجربه‌ی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزموده‌ایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیده‌ایم و شما خواهید دید. دهه‌های آینده دهه‌های شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنا فداه) است، نزدیک کنید. برای برداشتن گام‌های استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌ها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغ‌ها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدید‌های ناشناخته قرار خواهد گرفت. دشمنان انقلاب با انگیزه‌ای قوی، تحریف و دروغ‌پردازی درباره‌ی گذشته و حتّی زمان حال را دنبال میکنند و از پول و همه‌ی ابزار‌ها برای آن بهره میگیرند. رهزنان فکر و عقیده و آگاهی بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیاده‌نظامش نمیتوان شنید.

انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن، از نقطه‌ی صفر آغاز شد؛ اوّلاً: همه چیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی بودن، اوّلین رژیم سلطنتی در ایران بود که به دست بیگانه -و نه به زور شمشیر خود- بر سرِ کار آمده بود، و چه دولت آمریکا و برخی دیگر از دولت‌های غربی، و چه وضع بشدّت نابسامان داخلی و عقب‌افتادگی شرم‌آور در علم و فنّاوری و سیاست و معنویّت و هر فضیلت دیگر.

ثانیاً: هیچ تجربه‌ی پیشینی و راه طی شده‌ای در برابر ما وجود نداشت. بدیهی است که قیام‌های مارکسیستی و امثال آن نمیتوانست برای انقلابی که از متن ایمان و معرفت اسلامی پدید آمده است، الگو محسوب شود. انقلابیون اسلامی بدون سرمشق و تجربه آغاز کردند و ترکیب جمهوریّت و اسلامیّت و ابزار‌های تشکیل و پیشرفت آن، جز با هدایت الهی و قلب نورانی و اندیشه‌ی بزرگ امام خمینی، به دست نیامد؛ و این نخستین درخشش انقلاب بود.

پس آ‌نگاه انقلاب ملّت ایران، جهان دو قطبی آن روز را به جهان سه قطبی تبدیل کرد و سپس با سقوط و حذف شوروی و اقمارش و پدید آمدن قطب‌های جدید قدرت، تقابل دوگانه‌ی جدید «اسلام و استکبار» پدیده‌ی برجسته‌ی جهان معاصر و کانون توجّه جهانیان شد. از سویی نگاه امیدوارانه‌ی ملّتهای زیر ستم و جریان‌های آزادیخواه جهان و برخی دولت‌های مایل به استقلال، و از سویی نگاه کینه‌ورزانه و بدخواهانه‌ی رژیم‌های زورگو و قلدر‌های باج‌طلب عالم، بدان دوخته شد. بدین گونه مسیر جهان تغییر یافت و زلزله‌ی انقلاب، فرعون‌های در بسترِ راحت آرمیده را بیدار کرد؛ دشمنی‌ها با همه‌ی شدّت آغاز شد و اگر نبود قدرت عظیم ایمان و انگیزه‌ی این ملّت و رهبری آسمانی و تأییدشده‌ی امام عظیم‌الشّأن ما، تاب آوردن در برابر آن همه خصومت و شقاوت و توطئه و خباثت، امکان‌پذیر نمیشد.

به رغم همه‌ی این مشکلات طاقت‌فرسا، جمهوری اسلامی روز به روز گام‌های بلندتر و استوارتری به جلو برداشت. این چهل سال، شاهد جهاد‌های بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفت‌های شگفت‌آور در ایران اسلامی است. عظمت پیشرفت‌های چهل‌ساله‌ی ملّت ایران آنگاه بدرستی دیده میشود که این مدّت، با مدّتهای مشابه در انقلاب‌های بزرگی همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اکتبر شوروی و انقلاب هند مقایسه شود. مدیریّتهای جهادی الهام گرفته از ایمان اسلامی و اعتقاد به اصل «ما میتوانیم» که امام بزرگوار به همه‌ی ما آموخت، ایران را به عزّت و پیشرفت در همه‌ی عرصه‌ها رسانید.

انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم‌سالاری تبدیل کرد و عنصر اراده‌ی ملّی را که جان‌مایه‌ی پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصه مدیریّت کرد؛ روحیه و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان، اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد:

اوّلاً: ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی و حفاظت از مرز‌ها را که آماج تهدید جدّی دشمنان قرار گرفته بود ضمانت کرد و معجزه‌ی پیروزی در جنگ هشت‌ساله و شکست رژیم بعثی و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی و شرقی‌اش را پدید آورد.

ثانیاً: موتور پیشران کشور در عرصه‌ی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساخت‌های حیاتی و اقتصادی و عمرانی شد که تا اکنون ثمرات بالنده‌ی آن روز به روز فراگیرتر میشود. هزاران شرکت دانش‌بنیان، هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزه‌های عمران و حمل و نقل و صنعت و نیرو و معدن و سلامت و کشاورزی و آب و غیره، میلیون‌ها تحصیل‌کرده‌ی دانشگاهی یا در حال تحصیل، هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور، ده‌ها طرح بزرگ از قبیل: چرخه‌ی سوخت هسته‌ای، سلّول‌های بنیادی، فناوری نانو، زیست‌فنّاوری و ... با رتبه‌های نخستین در کلّ جهان، شصت برابر شدن صادرات غیرنفتی، نزدیک به ده برابر شدن واحد‌های صنعتی، ده‌ها برابر شدن صنایع از نظر کیفی، تبدیل صنعت مونتاژ به فنّاوری بومی، برجستگی محسوس در رشته‌های گوناگون مهندسی از جمله در صنایع دفاعی، درخشش در رشته‌های مهم و حسّاس پزشکی و جایگاه مرجعیّت در آن و ده‌ها نمونه‌ی دیگر از پیشرفت، محصول آن روحیه و آن حضور و آن احساس جمعی است که انقلاب برای کشور به ارمغان آورد. ایرانِ پیش از انقلاب، در تولید علم و فنّاوری صفر بود، در صنعت به‌جز مونتاژ و در علم به‌جز ترجمه هنری نداشت.

ثالثاً: مشارکت مردمی را در مسائل سیاسی مانند انتخابات، مقابله با فتنه‌های داخلی، حضور در صحنه‌های ملّی و استکبارستیزی به اوج رسانید و در موضوعات اجتماعی مانند کمک‌رسانی‌ها و فعّالیّتهای نیکوکاری که از پیش از انقلاب آغاز شده بود، افزایش چشمگیر داد. پس از انقلاب، مردم در مسابقه‌ی خدمت‌رسانی در حوادث طبیعی و کمبود‌های اجتماعی مشتاقانه شرکت میکنند.

رابعاً: بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بین‌المللی را به گونه‌ی شگفت‌آوری ارتقاء داد. تحلیل سیاسی و فهم مسائل بین‌المللی در موضوعاتی همچون جنایات غرب بخصوص آمریکا، مسئله‌ی فلسطین و ظلم تاریخی به ملّت آن، مسئله‌ی جنگ‌افروزی‌ها و رذالت‌ها و دخالت‌های قدرت‌های قلدر در امور ملّتها و امثال آن را از انحصار طبقه‌ی محدود و عزلت گزیده‌ای به نام روشنفکر، بیرون آورد؛ این گونه روشنفکری میان عموم مردم در همه‌ی کشور و همه‌ی ساحت‌های زندگی جاری شد و مسائلی از این دست حتّی برای نوجوانان و نونهالان، روشن و قابل فهم گشت.

خامساً: کفّه‌ی عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کردنارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به دلیل آنکه این ارزش والا باید گوهر بی‌همتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی باشد و هنوز نیست، نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیّت آن است که دستاورد‌های مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه، با هیچ دوره‌ی دیگر گذشته قابل مقایسه نیست. در رژیم طاغوت بیشترین خدمات و درآمد‌های کشور در اختیار گروه کوچکی از پایتخت‌نشینان یا همسانان آنان در برخی دیگر از نقاط کشور بود. مردم بیشتر شهر‌ها بویژه مناطق دوردست و روستا‌ها در آخر فهرست و غالباً محروم از نیاز‌های اوّلیه‌ی زیرساختی و خدمت‌رسانی بودند. جمهوری اسلامی در شمار موفّق‌ترین حاکمیّتهای جهان در جابه‌جایی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور، و از مناطق مرفّه‌نشین شهر‌ها به مناطق پایین‌دست آن بوده است. آمار بزرگ راه‌سازی و خانه‌سازی و ایجاد مراکز صنعتی و اصلاح امور کشاورزی و رساندن برق و آب و مراکز درمانی و واحد‌های دانشگاهی و سدّ و نیروگاه و امثال آن به دورترین مناطق کشور، حقیقتاً افتخارآفرین است؛ بی‌شک این همه، نه در تبلیغات نارسای مسئولان انعکاس یافته و نه زبان بدخواهان خارجی و داخلی به آن اعتراف کرده است؛ ولی هست و حسنه‌ای برای مدیران جهادی و با اخلاص نزد خدا و خلق است. البتّه عدالت مورد انتظار در جمهوری اسلامی که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود، بسی برتر از این‌ها است و چشم امید برای اجرای آن به شما جوان‌ها است که در ادامه بدان خواهم پرداخت.

سادساً: عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه‌ای چشمگیر افزایش داد. این پدیده‌ی مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، بیش از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه‌های مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایه‌های ایمان مردمش بسی ریشه‌دار و عمیق بود. هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بی‌بندوباری در طول دوران پهلوی‌ها به آن ضربه‌های سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دل‌های مستعد و نورانی بویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد. مجاهدت‌های جوانان در میدان‌های سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیه‌ی برادری و ایثار همراه شد و ماجرا‌های صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد. پدران و مادران و همسران با احساس وظیفه‌ی دینی از عزیزان خود که به جبهه‌های گوناگون جهاد می‌شتافتند دل کندند و سپس، آنگاه که با پیکر خون‌آلود یا جسم آسیب‌دیده‌ی آنان روبه‌رو شدند، مصیبت را با شکر همراه کردند. مساجد و فضا‌های دینی رونقی بی‌سابقه گرفت. صف نوبت برای اعتکاف از هزاران جوان و استاد و دانشجو و زن و مرد و صف نوبت برای اردو‌های جهادی و جهادسازندگی و بسیج سازندگی از هزاران جوان داوطلب و فداکار آکنده شد. نماز و حج و روزه‌داری و پیاده‌روی زیارت و مراسم گوناگون دینی و انفاقات و صدقات واجب و مستحب در همه‌جا بویژه میان جوانان رونق یافت و تا امروز، روزبه‌روز بیشتر و با کیفیت‌تر شده است؛ و این‌ها همه در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُر حجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزار‌های فساد، اخلاق و معنویّت را در بخش‌های عمده‌ی عالم منزوی کرده است؛ و این معجزه‌ای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعّال و پیشرو است.

سابعاً: نماد پر ابّهت و با شکوه و افتخارآمیز ایستادگی در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان و در رأس آنان آمریکای جهان‌خوار و جنایت‌کار، روزبه‌روز برجسته‌تر شد. در تمام این چهل سال، تسلیم‌ناپذیری و صیانت و پاسداری از انقلاب و عظمت و هیبت الهی آن و گردن برافراشته‌ی آن در مقابل دولت‌های متکبّر و مستکبر، خصوصیّت شناخته‌شده‌ی ایران و ایرانی بویژه جوانان این مرز و بوم به شمار میرفته است. قدرت‌های انحصارگر جهان که همواره حیات خود را در دست‌اندازی به استقلال دیگر کشور‌ها و پایمال کردن منافع حیاتی آن‌ها برای مقاصد شوم خود دانسته‌اند، در برابر ایران اسلامی و انقلابی، اعتراف به ناتوانی کردند. ملّت ایران در فضای حیات‌بخش انقلاب توانست نخست دست‌نشانده‌ی آمریکا و عنصر خائن به ملّت را از کشور برانَد و پس از آن هم تا امروز از سلطه‌ی دوباره‌ی قلدران جهانی بر کشور با قدرت و شدّت جلوگیری کند.

جوانان عزیز! این‌ها بخشی محدود از سرفصل‌های عمده در سرگذشت چهل‌ساله‌ی انقلاب اسلامی است، انقلاب عظیم و پایدار و درخشانی که شما به توفیق الهی باید گام بزرگ دوّم را در پیشبرد آن بردارید.

محصول تلاش چهل‌ساله، اکنون برابر چشم ما است: کشور و ملّتی مستقل، آزاد، مقتدر، با عزّت، متدیّن، پیشرفته در علم، انباشته از تجربه‌هایی گرانبها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی، رکورددار در شتاب پیشرفت‌های علمی، رکورددار در رسیدن به رتبه‌های بالا در دانش‌ها و فنّاوری‌های مهم از قبیل: هسته‌ای و سلّول‌های بنیادی و نانو و هوافضا و امثال آن، سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی، سرآمد در انگیزه‌های جهادی میان جوانان، سرآمد در جمعیّت جوان کارآمد، و بسی ویژگی‌های افتخارآمیز دیگر که همگی محصول انقلاب و نتیجه‌ی جهت‌گیری‌های انقلابی و جهادی است؛ و بدانید که اگر بی‌توجّهی به شعار‌های انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه‌هایی از تاریخ چهل‌ساله نمیبود -که متأسّفانه بود و خسارت‌بار هم بود- بی‌شک دستاورد‌های انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمان‌های بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت.

ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالش‌های مستکبران روبه‌رو است، امّا با تفاوتی کاملاً معنی‌دار. اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمّال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه‌ی جاسوسی بود، امروز چالش بر سرِ حضور ایران مقتدر در مرز‌های رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفوذ نامشروع آمریکا از منطقه‌ی غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمین‌های اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته‌ی حزب‌الله و مقاومت در سراسر این منطقه است؛ و اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدایی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاح‌های پیشرفته‌ی ایرانی به نیرو‌های مقاومت است؛ و اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خودفروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملّت ایران فائق آید، امروز برای مقابله‌ی سیاسی و امنیّتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از ده‌ها دولت معاند یا مرعوب میبیند و البتّه باز هم در رویارویی، شکست میخورد. ایران به برکت انقلاب، اکنون در جایگاهی متعالی و شایسته‌ی ملّت ایران در چشم جهانیان و عبور کرده از بسی گردنه‌های دشوار در مسائل اساسی خویش است.

امّا راه طی شده فقط قطعه‌ای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمان‌های بلند نظام جمهوری اسلامی است. دنباله‌ی این مسیر که به گمان زیاد، به دشواریِ گذشته‌ها نیست، باید با همّت و هشیاری و سرعت عمل و ابتکار شما جوانان طی شود. مدیران جوان، کارگزاران جوان، اندیشمندان جوان، فعّالان جوان، در همه‌ی میدان‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و بین‌المللی و نیز در عرصه‌های دین و اخلاق و معنویّت و عدالت، باید شانه‌های خود را به زیر بار مسئولیّت دهند، از تجربه‌ها و عبرت‌های گذشته بهره گیرند، نگاه انقلابی و روحیه‌ی انقلابی و عمل جهادی را به‌کار بندند و ایران عزیز را الگوی کامل نظام پیشرفته‌ی اسلامی بسازند.

نکته‌ی مهمّی که باید آینده‌سازان در نظر داشته باشند، این است که در کشوری زندگی میکنند که از نظر ظرفیّتهای طبیعی و انسانی، کم‌نظیر است و بسیاری از این ظرفیّتها با غفلت دست‌اندرکاران تاکنون بی‌استفاده یا کم‌استفاده مانده است. همّتهای بلند و انگیزه‌های جوان و انقلابی، خواهند توانست آن‌ها را فعّال و در پیشرفت مادّی و معنوی کشور به معنی واقعی جهش ایجاد کنند.

مهم‌ترین ظرفیّت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است. جمعیّت جوان زیر ۴۰ سال که بخش مهمّی از آن نتیجه‌ی موج جمعیّتی ایجاد شده در دهه‌ی ۶۰ است، فرصت ارزشمندی برای کشور است. ۳۶ میلیون نفر در سنین میانه‌ی ۱۵ و ۴۰ سالگی، نزدیک به ۱۴ میلیون نفر دارای تحصیلات عالی، رتبه‌ی دوّم جهان در دانش‌آموختگان علوم و مهندسی، انبوه جوانانی که با روحیه‌ی انقلابی رشد کرده و آماده‌ی تلاش جهادی برای کشورند، و جمع چشمگیر جوانان محقّق و اندیشمندی که به آفرینش‌های علمی و فرهنگی و صنعتی و ... اشتغال دارند؛ این‌ها ثروت عظیمی برای کشور است که هیچ اندوخته‌ی مادّی با آن مقایسه نمیتواند شد.

به‌جز اینها، فرصت‌های مادّی کشور نیز فهرستی طولانی را تشکیل میدهد که مدیران کارآمد و پُرانگیزه و خردمند میتوانند با فعّال کردن و بهره‌گیری از آن، درآمد‌های ملّی را با جهشی نمایان افزایش داده و کشور را ثروتمند و بی‌نیاز و به معنی واقعی دارای اعتماد به نفس کنند و مشکلات کنونی را برطرف نمایند. ایران با دارا بودن یک درصد جمعیّت جهان، دارای ۷ درصد ذخایر معدنی جهان است: منابع عظیم زیرزمینی، موقعیت استثنائی جغرافیایی میان شرق و غرب و شمال و جنوب، بازار بزرگ ملّی، بازار بزرگ منطقه‌ای با داشتن ۱۵ همسایه با ۶۰۰ میلیون جمعیّت، سواحل دریایی طولانی، حاصلخیزی زمین با محصولات متنوّع کشاورزی و باغی، اقتصاد بزرگ و متنوع، بخش‌هایی از ظرفیّتهای کشور است؛ بسیاری از ظرفیّتها دست‌نخورده مانده است. گفته شده است که ایران از نظر ظرفیّتهای استفاده نشده‌ی طبیعی و انسانی در رتبه‌ی اوّل جهان است. بی‌شک شما جوانان مؤمن و پُرتلاش خواهید توانست این عیب بزرگ را برطرف کنید. دهه‌ی دوّم چشم‌انداز، باید زمان تمرکز بر بهره‌برداری از دستاورد‌های گذشته و نیز ظرفیّتهای استفاده نشده باشد و پیشرفت کشور از جمله در بخش تولید و اقتصاد ملّی ارتقاء یابد.

اکنون به شما فرزندان عزیزم در مورد چند سرفصل اساسی توصیه‌هایی میکنم. این سرفصل‌ها عبارتند از: علم و پژوهش، معنویّت و اخلاق، اقتصاد، عدالت و مبارزه با فساد، استقلال و آزادی، عزّت ملّی و روابط خارجی و مرزبندی با دشمن، سبک زندگی.

امّا پیش از همه چیز، نخستین توصیه‌ی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه‌ی قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. آنچه میگویم یک امید صادق و متّکی به واقعیّتهای عینی است. این‌جانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جسته‌ام، امّا خود و همه را از نومیدی بی‌جا و ترس کاذب نیز برحذر داشته ام و برحذر میدارم. در طول این چهل سال -و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعّال‌ترین برنامه‌های آن، مأیوس‌سازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبر‌های دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیّتها، پنهان کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه‌ی همیشگی هزاران رسانه‌ی صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنباله‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت میکنند. شما جوانان باید پیش‌گام در شکستن این محاصره‌ی تبلیغاتی باشید. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانید. این نخستین و ریشه‌ای‌ترین جهاد شما است. نشانه‌های امیدبخش -که به برخی از آن‌ها اشاره شد- در برابر چشم شما است. رویش‌های انقلاب بسی فراتر از ریزش‌ها است و دست و دل‌های امین و خدمتگزار، بمراتب بیشتر از مفسدان و خائنان و کیسه‌دوختگان است. دنیا به جوان ایرانی و پایداری ایرانی و ابتکار‌های ایرانی، در بسیاری از عرصه‌ها با چشم تکریم و احترام مینگرد. قدر خود را بدانید و با قوّت خداداد، به سوی آینده خیز بردارید و حماسه بیافرینید.

و، امّا توصیه‌ها:
۱) علم و پژوهش: دانش، آشکارترین وسیله‌ی عزّت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی، توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیان‌های اخلاقی و اعتقادی، با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب‌مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آن‌ها را به دست گیرد. ما به سوءاستفاده از دانش مانند آنچه غرب کرد، توصیه نمیکنیم، اما مؤکّداً به نیاز کشور به جوشاندن چشمه‌ی دانش در میان خود اصرار میورزیم. بحمدالله استعداد علم و تحقیق در ملّت ما از متوسّط جهان بالاتر است. اکنون نزدیک به دو دهه است که رستاخیز علمی در کشور آغاز شده و با سرعتی که برای ناظران جهانی غافلگیرکننده بود -یعنی یازده برابر شتاب رشد متوسّط علم در جهان- به پیش رفته است. دستاورد‌های دانش و فنّاوری ما در این مدّت که ما را به رتبه شانزدهم در میان بیش از دویست کشور جهان رسانید و مایه‌ی شگفتی ناظران جهانی شد و در برخی از رشته‌های حسّاس و نو پدید به رتبه‌های نخستین ارتقاء داد، همه و همه در حالی اتّفاق افتاده که کشور دچار تحریم مالی و تحریم علمی بوده است. ما با وجود شنا در جهت مخالف جریان دشمن‌ساز، به رکورد‌های بزرگ دست یافته‌ایم و این نعمت بزرگی است که به خاطر آن باید روز و شب خدا را سپاس گفت.

امّا آنچه من میخواهم بگویم این است که این راه طی شده، با همه‌ی اهمیّتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر. ما هنوز از قلّه‌های دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قلّه‌ها دست یابیم. باید از مرز‌های کنونی دانش در مهم‌ترین رشته‌ها عبور کنیم. ما از این مرحله هنوز بسیار عقبیم؛ ما از صفر شروع کرده‌ایم. عقب‌ماندگی شرم‌آور علمی در دوران پهلوی‌ها و قاجار‌ها در هنگامی که مسابقه‌ی علمی دنیا تازه شروع شده بود، ضربه‌ی سختی بر ما وارد کرده و ما را از این کاروان شتابان، فرسنگ‌ها عقب نگه داشته بود. ما اکنون حرکت را آغاز کرده و با شتاب پیش میرویم، ولی این شتاب باید سال‌ها با شدّت بالا ادامه یابد تا آن عقب‌افتادگی جبران شود. این‌جانب همواره به دانشگاه‌ها و دانشگاهیان و مراکز پژوهش و پژوهندگان، گرم و قاطع و جدّی در این باره تذکّر و هشدار و فراخوان داده‌ام، ولی اینک مطالبه‌ی عمومی من از شما جوانان آن است که این راه را با احساس مسئولیّت بیشتر و همچون یک جهاد در پیش گیرید. سنگ بنای یک انقلاب علمی در کشور گذاشته شده و این انقلاب، شهیدانی از قبیل: شهدای هسته‌ای نیز داده است. به‌پاخیزید و دشمن بدخواه و کینه‌توز را که از جهاد علمی شما بشدّت بیمناک است ناکام سازید.

۲) معنویّت و اخلاق: معنویّت به معنی برجسته کردن ارزش‌های معنوی از قبیل: اخلاص، ایثار، توکّل، ایمان در خود و در جامعه است، و اخلاق به معنی رعایت فضلیت‌هایی، چون خیرخواهی، گذشت، کمک به نیازمند، راستگویی، شجاعت، تواضع، اعتماد به نفس و دیگر خلقیّات نیکو است. معنویّت و اخلاق، جهت‌دهنده‌ی همه‌ی حرکت‌ها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ بودن آنها، محیط زندگی را حتّی با کمبود‌های مادّی، بهشت میسازد و نبودن آن حتّی با برخورداری مادّی، جهنّم می‌آفریند.

شعور معنوی و وجدان اخلاقی در جامعه هرچه بیشتر رشد کند برکات بیشتری به بار می‌آورد؛ این، بی‌گمان محتاج جهاد و تلاش است و این تلاش و جهاد، بدون همراهی حکومت‌ها توفیق چندانی نخواهد یافت. اخلاق و معنویّت، البتّه با دستور و فرمان به دست نمی‌آید، پس حکومت‌ها نمیتوانند آن را با قدرت قاهره ایجاد کنند، امّا اوّلاً خود باید منش و رفتار اخلاقی و معنوی داشته باشند، و ثانیاً زمینه را برای رواج آن در جامعه فراهم کنند و به نهاد‌های اجتماعی در این باره میدان دهند و کمک برسانند؛ با کانون‌های ضدّ معنویّت و اخلاق، به شیوه‌ی معقول بستیزند و خلاصه اجازه ندهند که جهنّمی‌ها مردم را با زور و فریب، جهنّمی کنند.

ابزار‌های رسانه‌ای پیشرفته و فراگیر، امکان بسیار خطرناکی در اختیار کانون‌های ضدّ معنویّت و ضدّ اخلاق نهاده است و هم‌اکنون تهاجم روزافزون دشمنان به دل‌های پاک جوانان و نوجوانان و حتّی نونهالان با بهره‌گیری از این ابزار‌ها را به چشم خود می‌بینیم. دستگاه‌های مسئول حکومتی در این باره وظایفی سنگین بر عهده دارند که باید هوشمندانه و کاملاً مسئولانه صورت گیرد؛ و این البتّه به معنی رفع مسئولیّت از اشخاص و نهاد‌های غیرحکومتی نیست. در دوره‌ی پیش رو باید در این باره‌ها برنامه‌های کوتاه مدّت و میان مدّت جامعی تنظیم و اجرا شود؛ ان‌شاء‌الله.

۳) اقتصاد: اقتصاد یک نقطه‌ی کلیدیِ تعیین‌کننده است. اقتصاد قوی، نقطه‌ی قوّت و عامل مهمّ سلطه‌ناپذیری و نفوذناپذیری کشور است و اقتصاد ضعیف، نقطه‌ی ضعف و زمینه ساز نفوذ و سلطه و دخالت دشمنان است. فقر و غنا در مادّیات و معنویّات بشر، اثر میگذارد. اقتصاد البتّه هدف جامعه‌ی اسلامی نیست، امّا وسیله‌ای است که بدون آن نمیتوان به هدف‌ها رسید. تأکید بر تقویت اقتصاد مستقلّ کشور که مبتنی بر تولید انبوه و با کیفیّت، و توزیع عدالت‌محور، و مصرف به اندازه و بی اسراف، و مناسبات مدیریّتی خردمندانه است و در سال‌های اخیر از سوی این‌جانب بار‌ها تکرار و بر آن تأکید شده، به خاطر همین تأثیر شگرفی است که اقتصاد میتواند بر زندگی امروز و فردای جامعه بگذارد.

انقلاب اسلامی راه نجات از اقتصاد ضعیف و وابسته و فاسد دوران طاغوت را به ما نشان داد، ولی عملکرد‌های ضعیف، اقتصاد کشور را از بیرون و درون دچار چالش ساخته است. چالش بیرونی تحریم و وسوسه ها‌ی دشمن است که در صورت اصلاح مشکل درونی، کم‌اثر و حتّی بی‌اثر خواهد شد. چالش درونی عبارت از عیوب ساختاری و ضعف‌های مدیریّتی است. مهم‌ترین عیوب، وابستگی اقتصاد به نفت، دولتی بودن بخش‌هایی از اقتصاد که در حیطه‌ی وظایف دولت نیست، نگاه به خارج و نه به توان و ظرفیّت داخلی، استفاده‌ی اندک از ظرفیّت نیروی انسانی کشور، بودجه‌بندی معیوب و نامتوازن، و سرانجام عدم ثبات سیاست‌های اجرائی اقتصاد و عدم رعایت اولویّتها و وجود هزینه‌های زائد و حتّی مسرفانه در بخش‌هایی از دستگاه‌های حکومتی است. نتیجه‌ی این‌ها مشکلات زندگی مردم از قبیل: بی‌کاری جوانها، فقر درآمدی در طبقه‌ی ضعیف و امثال آن است.

راه‌حلّ این مشکلات، سیاست‌های اقتصاد مقاومتی است که باید برنامه‌های اجرائی برای همه‌ی بخش‌های آن تهیّه و با قدرت و نشاط کاری و احساس مسئولیّت، در دولت‌ها پیگیری و اقدام شود. درون‌زایی اقتصاد کشور، مولّد شدن و دانش‌بنیان شدن آن، مردمی کردن اقتصاد و تصدّیگری نکردن دولت، برون‌گرایی با استفاده از ظرفیّتهایی که قبلاً به آن اشاره شد، بخش‌های مهمّ این راه‌حل‌ها است. بی‌گمان یک مجموعه‌ی جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانسته‌های اقتصادی در درون دولت خواهند توانست به این مقاصد برسند. دوران پیشِ رو باید میدان فعّالیّت چنین مجموعه‌ای باشد.

جوانان عزیز در سراسر کشور بدانند که همه‌ی راه‌حل‌ها در داخل کشور است. اینکه کسی گمان کند که «مشکلات اقتصادی صرفاً ناشی از تحریم است و علّت تحریم هم مقاومت ضدّ استکباری و تسلیم نشدن در برابر دشمن است؛ پس راه‌حل، زانو زدن در برابر دشمن و بوسه‌زدن بر پنجه‌ی گرگ است» خطایی نابخشودنی است. این تحلیل سراپا غلط، هرچند گاه از زبان و قلم برخی غفلت‌زدگان داخلی صادر میشود، امّا منشأ آن، کانون‌های فکر و توطئه‌ی خارجی است که با صد زبان به تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران و افکار عمومی داخلی القاء میشود.

۴) عدالت و مبارزه با فساد: این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. فساد اقتصادی و اخلاقی و سیاسی، توده‌ی چرکین کشور‌ها و نظام‌ها و اگر در بدنه‌ی حکومت‌ها عارض شود، زلزله‌ی ویرانگر و ضربه‌زننده به مشروعیّت آن‌ها است؛ و این برای نظامی، چون جمهوری اسلامی که نیازمند مشروعیّتی فراتر از مشروعیّتهای مرسوم و مبنائی‌تر از مقبولیّت اجتماعی است، بسیار جدّی‌تر و بنیانی‌تر از دیگر نظام‌ها است. وسوسه‌ی مال و مقام و ریاست، حتّی در عَلَوی‌ترین حکومت تاریخ یعنی حکومت خود حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السّلام) کسانی را لغزاند، پس خطر بُروز این تهدید در جمهوری اسلامی هم که روزی مدیران و مسئولانش مسابقه‌ی زهد انقلابی و ساده زیستی میدادند، هرگز بعید نبوده و نیست؛ و این ایجاب میکند که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سه گانه حضور دائم داشته باشد و به معنای واقعی با فساد مبارزه کند، بویژه در درون دستگاه‌های حکومتی.

البتّه نسبت فساد در میان کارگزاران حکومت جمهوری اسلامی در مقایسه با بسیاری از کشور‌های دیگر و بخصوص با رژیم طاغوت که سر تا پا فساد و فسادپرور بود، بسی کمتر است و بحمدالله مأموران این نظام غالباً سلامت خود را نگاه داشته‌اند، ولی حتّی آنچه هست غیرقابل قبول استهمه باید بدانند که طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همه‌ی مقامات حکومت جمهوری اسلامی است. همه باید از شیطان حرص برحذر باشند و از لقمه‌ی حرام بگریزند و از خداوند در این‌باره کمک بخواهند و دستگاه‌های نظارتی و دولتی باید با قاطعیّت و حساسیّت، از تشکیل نطفه‌ی فساد پیشگیری و با رشد آن مبارزه کنند. این مبارزه نیازمند انسان‌هایی با ایمان و جهادگر، و منیع‌الطّبع با دستانی پاک و دل‌هایی نورانی است. این مبارزه بخش اثرگذاری است از تلاش همه‌جانبه‌ای که نظام جمهوری اسلامی باید در راه استقرار عدالت به کار برد.

عدالت در صدر هدف‌های اوّلیّه‌ی همه‌ی بعثت‌های الهی است و در جمهوری اسلامی نیز دارای همان شأن و جایگاه است؛ این، کلمه‌ای مقدّس در همه‌ی زمان‌ها و سرزمین‌ها است و به صورت کامل، جز در حکومت حضرت ولیّ‌عصر (ارواحنافداه) میسّر نخواهد شد، ولی به صورت نسبی، همه جا و همه وقت ممکن و فریضه‌ای بر عهده‌ی همه بویژه حاکمان و قدرتمندان است. جمهوری اسلامی ایران در این راه گام‌های بلندی برداشته است که قبلاً بدان اشاره‌ای کوتاه رفت؛ و البتّه در توضیح و تشریح آن باید کار‌های بیشتری صورت گیرد و توطئه‌ی واژگونه‌نمایی و لااقل سکوت و پنهان‌سازی که اکنون برنامه‌ی جدّی دشمنان انقلاب است، خنثی گردد.

با این همه اینجانب به جوانان عزیزی که آینده‌ی کشور، چشم انتظار آن‌ها است صریحاً میگویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصله‌ای ژرف است. در جمهوری اسلامی، دل‌های مسئولان به طور دائم باید برای رفع محرومیّتها بتپد و از شکاف‌های عمیق طبقاتی بشدّت بیمناک باشد. در جمهوری اسلامی کسب ثروت نه‌تن‌ها جرم نیست که مورد تشویق نیز هست، امّا تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژه‌خواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بی‌عدالتی می‌انجامد، بشدّت ممنوع است؛ همچنین غفلت از قشر‌های نیازمند حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست. این سخنان در قالب سیاست‌ها و قوانین، بار‌ها تکرار شده است، ولی برای اجرای شایسته‌ی آن چشم امید به شما جوان‌ها است؛ و اگر زمام اداره‌ی بخش‌های گوناگون کشور به جوانان مؤمن و انقلابی و دانا و کاردان -که بحمدالله کم نیستند-سپرده شود، این امید برآورده خواهد شد؛ ان‌شاءالله.

۵) استقلال و آزادی: استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرت‌های سلطه‌گر جهان است؛ و آزادی اجتماعی به‌معنای حقّ تصمیم‌گیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همه‌ی افراد جامعه است؛ و این هر دو از جمله‌ی ارزش‌های اسلامی‌اند و این هر دو عطیّه‌ی الهی به انسانها‌یند و هیچ کدام تفضّل حکومت‌ها به مردم نیستند. حکومت‌ها موظّف به تأمین این دو اند. منزلت آزادی و استقلال را کسانی بیشتر میدانند که برای آن جنگیده‌اند. ملّت ایران با جهاد چهل‌ساله‌ی خود از جمله‌ی آن‌ها است. استقلال و آزادی کنونی ایران اسلامی، دستاورد، بلکه خون‌آوردِ صد‌ها هزار انسان والا و شجاع و فداکار است؛ غالباً جوان، ولی همه در رتبه‌های رفیع انسانیّت. این ثمر شجره‌ی طیّبه‌ی انقلاب را با تأویل و توجیه‌های ساده‌لوحانه و بعضاً مغرضانه، نمیتوان در خطر قرار داد. همه -مخصوصاً دولت جمهوری اسلامی‌- موظّف به حراست از آن با همه‌ی وجودند. بدیهی است که «استقلال» نباید به معنی زندانی کردن سیاست و اقتصاد کشور در میان مرز‌های خود، و «آزادی» نباید در تقابل با اخلاق و قانون و ارزش‌های الهی و حقوق عمومی تعریف شود.

۶) عزّت ملّی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن: این هر سه، شاخه‌هایی از اصلِ «عزّت، حکمت، و مصلحت» در روابط بین‌المللی‌اند. صحنه‌ی جهانی، امروز شاهد پدیده‌هایی است که تحقّق یافته یا در آستانه‌ی ظهورند: تحرّک جدید نهضت بیداری اسلامی بر اساس الگوی مقاومت در برابر سلطه‌ی آمریکا و صهیونیسم؛ شکست سیاست‌های آمریکا در منطقه‌ی غرب آسیا و زمین‌گیر شدن همکاران خائن آن‌ها در منطقه؛ گسترش حضور قدرتمندانه‌ی سیاسی جمهوری اسلامی در غرب آسیا و بازتاب وسیع آن در سراسر جهان سلطه.

این‌ها بخشی از مظاهر عزّت جمهوری اسلامی است که جز با شجاعت و حکمت مدیران جهادی به دست نمی‌آمد. سردمداران نظام سلطه نگرانند؛ پیشنهاد‌های آن‌ها عموماً شامل فریب و خدعه و دروغ است. امروز ملّت ایران علاوه بر آمریکای جنایت‌کار، تعدادی از دولت‌های اروپایی را نیز خدعه‌گر و غیرقابل اعتماد میداند. دولت جمهوری اسلامی باید مرزبندی خود را با آن‌ها با دقّت حفظ کند؛ از ارزش‌های انقلابی و ملّی خود، یک گام هم عقب‌نشینی نکند؛ از تهدید‌های پوچ آنان نهراسد؛ و در همه حال، عزّت کشور و ملّت خود را در نظر داشته باشد و حکیمانه و مصلحت‌جویانه و البتّه از موضع انقلابی، مشکلات قابل حل خود را با آنان حل کند. در مورد آمریکا حلّ هیچ مشکلی متصوّر نیست و مذاکره با آن جز زیان مادّی و معنوی محصولی نخواهد داشت.

۷) سبک زندگی: سخن لازم در این باره بسیار است. آن را به فرصتی دیگر وامیگذارم و به همین جمله اکتفا میکنم که تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیان‌های بی‌جبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملّت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادی همه‌جانبه و هوشمندانه میطلبد که باز چشم امید در آن به شما جوان‌ها است.

در پایان از حضور سرافرازانه و افتخارانگیز و دشمن‌شکن ملّت عزیز در بیست‌ودوّم بهمن و چهلمین سالگرد انقلاب عظیم اسلامی تشکّر میکنم و پیشانی سپاس بر درگاه حضرت حق میسایم. سلام بر حضرت بقیّة‌الله (ارواحنا فداه)؛ سلام بر ارواح طیّبه‌ی شهیدان والا مقام و روح مطهّر امام بزرگوار؛ و سلام بر همه‌ی ملّت عزیز ایران و سلام ویژه به جوانان. 

دعاگوی شما 
سیّدعلی خامنه‌ای
۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۹۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۰۳
ستار مهرا

رقابت آمریکا و بریتانیا در ایران حین و پس از جنگ جهانی دوم؛  
رقابت پنهان در درون جهان لیبرالیسم
 در سال‌های جنگ جهانی دوم، آمریکا با توجه به انباشت سرمایه و اتخاذ سیاست کلانی که از دوره انزوای مونروئه به ارث برده بود،‌ درصدد برآمد زیرساخت اقتصادی دنیا را به نفع خود تغییر دهد. این خواست و تلاش برای تحقق آن، آمریکا را در دو سطح خرد و کلان، در مقابل انگلستان قرار داد.
رضا حجت
در نظام بین‌الملل وقتی صحبت از رقابت به میان می‌آید، ذهن بیشتر به این سمت گرایش پیدا می‌کند که رقیب‌هایی را در نظر بگیرد که به لحاظ تئوریک و رویکردهای سیاسی در دو سوی مرز و در برابر هم قرار گرفته باشند؛ همچون رقابت لیبرالیسم با کمونیسم یا نازیسم و فاشیسم. این دسته از رقابت‌ها در دوره نظام دو قطبی از سال 1945 تا 1990 بین آمریکا  و شوروی و در سال‌های میانی دو جنگ یا هم‌زمان با جنگ جهانی دوم بین آمریکا ـ انگلیس با آلمان ـ ایتالیا (لیبرالیسم با نازیسم و فاشیسم) و حتی بین شوروی و آلمان (کمونیسم و نازیسم) آشکار است. تضاد تئوری‌های حاکمیتی و چگونگی اداره جهان بین آنها کاملا نمایان است. اما بسنده کردن به همین مقدار جز ساده‌سازی تحولات جهانی چیز دیگری نیست؛ زیرا رقابت پنهان در درون لیبرالیسم و حتی تلاش برای عقب نگه داشتن یا حذف دیگری بسیار پررنگ است.

 

این موضوع را به‌خصوص در جنگ جهانی دوم بین آمریکا و انگلیس می‌توان مشاهده کرد. اگرچه اندیشه لیبرال بر این تأکید دارد که در بین کشورهای آن جنگی رخ نمی‌دهد، «رقابت لیبرال ـ لیبرال» یک اصل پایان‌ناپذیر است که شدیدترین آن در این دوره بین آمریکا و بریتانیا هویدا شد. البته رقابت برای قدرت اول جهان شدن، بین آمریکا و بریتانیا پیش از جنگ جهانی دوم آغاز شده بود، اما بی‌شک این رقابت طی سال‌های جنگ جهانی دوم و بعد از آن به اوج خود رسید و انگلیس ورشکسته را مجبور به زانو زدن در برابر آمریکای تازه وارد کرد.

 

رقابت لیبرال‌ها در این قالب در دو سطح خرد و کلان انجام شد. در سطح کلان بیش از همه در حوزه‌های مالی،‌ ارزی، ساختار اقتصادی و سیاسی در کل نظام بین‌الملل بود، اما در حوزه خرد، در دیگر کشورها و بیشتر حوزه‌های رقابت سیاسی با حمایت‌های مالی را پوشش می‌داد.

 

رقابت در سطح نظام بین‌الملل

در سال‌های جنگ جهانی دوم، آمریکا با توجه به انباشت سرمایه و اتخاذ سیاست کلانی که از دوره انزوای مونروئه به ارث برده بود،‌ درصدد برآمد زیرساخت اقتصادی دنیا را به نفع خود تغییر دهد. به همین مناسبت با شکل دادن کنفرانس «برتون وودز» و دعوت از کشورهای جهان، زمینه آن را فراهم کرد. با تأیید و تصویب برتون وودز، واشنگتن به خواسته خود رسید و طلا و دلار را مبنای تجارت جهانی قرار داد. این در حالی بود که دو سوم طلای جهان را در همان دوره در اختیار داشت و همان را پشتوانه ارز ملی خود قرار داد.

 

در همان دوره بریتانیا به عنوان قدرتمندترین کشور اقتصادی جهان که براساس استرلینگ کار می‌کرد،‌ به دلیل مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ، توانی برای مقابله با برتون وودز و ارائه طرحی جایگزین نداشت. انگلیس حتی در دهه 1930 بلوک اقتصادی خودش را ایجاد کرده بود تا از واردات آمریکا جلوگیری کند، اما در ادامه نتوانست این سیاست اقتصادی را دنبال کند. پس از جنگ نیز نیاز به طرح مارشال، و سیاست وام و اجاره، انگلیس را بیش از گذشته به بستر اقتصادی‌ای وابسته کرد که آمریکا آن را تعریف کرده بود. دیگر کشورهای حوزه متفقین نیز با توجه تجربه‌های گذشته، به‌ویژه بحران بزرگ دهه 1930 که عامل موثری در روی کار آمدن ملی‌گرایی افراطی و جنگ جهانی دوم بود،‌ به دنبال دستیابی به یک سیستم منظم با نرخ تبدیل ارز ثابت بودند؛ بنابراین خواه ناخواه زیرمجموعه اقتصادی آمریکا شدند.

 

با این سیاست،‌ کارکرد اقتصادی بریتانیا در امپراتوری بدون غروب آفتاب، رو به افول رفت. «اگر جنگ در اولویت اول بیشترین آسیب به انگلیس قرار داشته باشد، برتون وودز در مقام دوم قرار دارد.»1 دلیل این امر عمدتا به این خاطر بود که برتون وودز به خوبی نمایانگر انتقال قدرت از انگلیس به آمریکا و هژمونیک کردن اقتصاد آن در قرن بیستم بود.2

 

آمریکا در حوزه امنیتی و نظامی که اهمیت مهم تجاری نیز داشت، با منشور آتلانتیک که روزولت با دعوت چرچیل بر روی کشتی در آب‌های شمالی اقیانوس اطلس انجام داد، تأیید «حق تمامی کشورها به دسترسی برابر به تجارت و مواد خام» و «منشور دریاهای آزاد» را گرفت تا قفلی دیگر بر دست‌های فراخ بریتانیا در نظام بین‌الملل بزند. انگلیس و فرانسه در سال 1790 کشتیرانی آمریکا را در دریاهای آزاد محدود کرده بودند؛ بنابراین حضور در آب‌های آزاد، یکی از اهداف مهم سیاست خارجی آمریکا، به نتیجه رسید و «سیستم امنیتی وسیع و پایدارتری» را به اجرا گذاشت. با این اوصاف آمریکا توانست بر تجارت دریایی بریتانیا فائق آید و برتری اقتصادی قرن نوزدهم آن را در قرن بیستم پشت سر بگذارد.

 

اولین نیاز آمریکا برای نفوذ در ایران و کشاندن کشور به سمت خود، طرح «خروج» هر دو رقیب انگلیس و شوروی بود. این طرح حتی پیش از پیمان سه‌جانبه برای خروج از ایران بعد از جنگ از طریق توافقات اقتصادی اجرا شده بود
 

عرصه بعدی رقابت بین‌المللی بین آمریکا و بریتانیا در این دوره را در حوزه مستعمرات و تمایل به استقلال می‌توان مشاهده کرد. این همان جدالی بود که قبل از جنگ‌های جهانی، آلمان بر روی آن دست گذاشته بود، اما بعد از جنگ شرایط خاص بین‌المللی، افول قدرت بریتانیا و تمایلات مضاعف برای استقلال، موقعیتی را فراهم کرد تا آمریکا در کنار آنها بماند یا دست‌کم جلوی خواسته‌هایشان سنگ نیندازد، تا هم به گونه‌ای ناجی معرفی شود و حامی و هم اینکه از قدرت بریتانیا در برابر خود بکاهد.

 

رقابت در ایران

بحث حضور و نفوذ آمریکا در ایران از سال‌ها قبل شکل گرفته بود و برخی از دولتمردان ایرانی بر اساس نظریه نیروی سوم خواهان باز شدن پای واشنگتن به تهران بودند. اولین گام‌ها در دوره ناصرالدین‌شاه و صدارت امیرکبیر رخ داد.3 همچنین حضور مورگان شوستر یا میلسپو به عنوان مشاور و نظم‌دهنده امور مالی در ایران اواخر قاجار نمونه‌هایی از این تلاش است. در این دوره حتی پای مذاکرات نفتی و باز شدن پای شرکت‌های نفتی آمریکایی در ایران جدی گرفته شد، اما به هر جهت دولت آمریکا  به دلایل مختلف از جمله مخالفت انگلیس به ادامه کار رضایت نداد؛ به‌ویژه که هم در عهدنامه مودت و کشتیرانی بین ایران و آمریکا در دوره ناصری4 و هم در بحث حضور شرکت‌های نفتی در دوره احمدشاه5 آشکار شد که انگلیس بیشترین چالش را در این زمینه با آمریکا و ایران دارد. مورگان شوستر و هیئت همراه او نیز به اجبار انگلیس و روسیه ایران را ترک کرد.

 

این همان اتفاقی است که در دوره جنگ جهانی دوم و بعد از آن نیز افتاد. اما این بار شرایط بین‌المللی کاملا فرق کرده بود. آمریکا با حضور گسترده در جنگ وارد عرصه تصمیم‌گیری بین‌المللی در سطح کلان شده بود، قدرت‌های اروپایی به‌ویژه انگلیس قدرت اقتصادی و سیاسی خود را از دست داده بودند و همچنین در نبود هیتلر و موسولینی، کمونیسم شورایی به دشمنی سرسخت و هراسناک تبدیل شده بود که می‌بایست با آن مقابله می‌شد، درحالی‌که متحد غرب (آمریکا و اروپا) در شکست نازیسم و فاشیسم بود.

 

طی سال‌های جنگ و بعد از آن، آمریکا در سطوح مختلف سیاسی، ‌نظامی و دفاعی،‌ اقتصادی و فرهنگی در پی نفوذ در ایران بود. برای این کار دو رقیب اصلی به نام روسیه و انگلیس داشت. رقبایی که طی چند دهه گذشته از نیروهای بلامنازع در ایران بودند و در رقابت با یکدیگر منافع خود را تأمین می‌کردند. اولین نیاز آمریکا برای نفوذ در ایران و کشاندن کشور به سمت خود، طرح «خروج» هر دو رقیب انگلیس و شوروی بود. این طرح حتی پیش از پیمان سه‌جانبه برای خروج از ایران بعد از جنگ از طریق توافقات اقتصادی اجرا شده بود. در تاریخ 18 فرورین 1322 (8 آوریل 1943) قرارداد بازرگانی میـان ایـران و آمریکا در پـانزده ماده با اعتبار سه‌ساله امضا شد تا اولین گام‌های استقلال ایران از این دو کشور و عمدتا انگلیس را که نفوذ بیشتری داشت، برداشته شود.6 درباره طرح خروج،‌ اگرچه با شوروی چالش‌هایی داشت، در پایان این اتفاق رخ داد. آمریکا  حتی برای خروج شوروی از ایران اولین گام‌های جنگ سرد را برداشت و مسکو را با تهدید اجرای تهعد همراه کرد. 

 

آمریکا در کنار این طرح سیاسی به سمت کمک‌های اقتصادی و همچنین قراردادهای نظامی پیش رفت. با توجه به اینکه شرایط اقتصادی ایران در وضعیت بسیار ناگواری قرار داشت، آرتور میلسپو آمریکایی بار دیگر برای نظم دادن وضعیت ایران وارد کشور شد. حضور میلسپو این بار در ایران با بیست سال پیش فرق داشت؛ زیرا در دور اول، انگلیس با توجه به انقلاب تازه شوروی، عمده امور را در دست داشت، اما نفوذ اقتصادی آمریکا بعد از سقوط رضاشاه برای عبور از سیستم اقتصادی انگلیس بود؛ به‌ویژه که لندن نیاز اقتصادی بنیادی به آمریکا داشت و همین مسئله راه را برای آمریکا در سال‌های بعدی باز کرد.

 

آمریکا در سال 1321 در چهارچوب قانون «وام و اجاره»، در پایان جنگ مبلغی به ارزش 5/41 میلیون دلار گندم، اسلحه، و مهمات در اختیار ایران قرار داد.7 با وجود این، انگیس به چالش‌سازی مالی ـ اقتصادی علیه ایران و آمریکا دست می‌زد. چند سال بعد از جنگ، آمریکا با طرح‌هایی همچون اصل چهارم ترومن و اجرای «برنامه‌های عمران و توسعه» زمینه‌های حذف اقتصادی انگلیس را فراهم و در جریان ملی شدن صنعت نفت و متعلق کردن ایران عصر محمدرضاشاه به خود،‌ از لندن عبور کرد.

 

در حوزه نظامی نیز از همان ابتدا قراردادهای نظامی بین آمریکا و ایران شکل گرفت که تا روزهای پایانی حضور شاه در ایران تداوم داشت؛ برای مثال در 18 خرداد 1326، قراردادی برای خرید ده‌میلیون دلار اسلحه و مهمات برای ارتش ایران بسته شد8 و حتی در مهرماه همان سال ایران متعهد شد «از دولت دیگری مستشار نظامی استخدام نکند».9 کاملا مشخص است که منظور از «دولت دیگر» کیست؛ به این دلیل که چنین توافقاتی بین ایران و شوروی وجود نداشت و دیگر کشورهای اروپایی نیز رمقی برای بستن پیمان نظامی با دیگر کشورها نداشتند؛ آلمان و ایتالیا که شکست‌خورده جنگ بودند، فرانسه نیز که ملتمس دست نوازش برنده‌های لیبرال جنگ بود. این مسئله باعث می‌شد انگلیسی که خود با طرح مارشال زیر یوغ اقتصادی آمریکا رفته بود، همواره نگاه منفی به روابط شاه و آمریکا داشته باشد.

 

در نامه‌ای که در 17 اکتبر 1945 (1324) جیمز بایرنز، وزیر خارجه وقت آمریکا، به رابرت پیترسون، وزیر جنگ، نوشته است، این گونه عنوان شده است که «ادامه اعزام هیئت‌های نظامی به ایران،‌ به درخواست دولت ایران،‌ در جهت منافع ملی ایالات متحده ارزیابی می‌شود... امید آن می‌رود با افزایش توانایی دولت ایران در حفظ نظم و امنیت، هیچ بهانه‌ای برای مداخله بریتانیا و شوروی در امور داخلی ایران باقی نماند... از این گذشته، تثبیت ایران به ایجاد زیربنایی سالم برای گسترش منافع تجاری، نفتی و هوانوردی آمریکا در خاورمیانه کمک خواهد کرد»؛10 سیاستی که در سال‌های بعدی به‌خصوص با کودتای 28 مرداد، قدرت را در داخل به شاه واگذار کرد و در بیرون آمریکا را به طور کامل جانشین انگلیسی کرد که پیروز جنگ جهانی اما در واقع شکست‌خورده آن بود.



1." Senior Official of the Bank of England (1944) In The Bretton Woods Sequel will Flop by Gideon, Rachman", The Financial Times, 11 November 2008.

2. G. John  Ikenberry, "A World Economy Restored: Expert Consensus and the Anglo-American Postwar Settlement", International Organization, The MIT Press.1992. 46 (1): 289–321.

3. آبراهام سیلسون، روابط سیاسی ایران و آمریکا 1340-1300، ترجمه محمدباقر آرام، تهران، نشر امیرکبیر، 1383، صص 88-89.

4. ابراهیم سنجر، نفوذ آمریکا در ایران، تهران، نشر مؤلف، 1368، ص 18.

5. سیروس غنی، برآمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نیلوفر، 1377، صص 253 و 254.

6. سازمان اسناد و کتابخانه ملّی ایران، شماره مدرک 24459-240، شماره سند 147.

7. ابراهیم سنجر، همان، ص 54.

8. جمشید صداقت‌کیش، روابط ایران و ‌آمریکا در دهه 50، تهران، دهخدا، ‌1357، ص 21.

9. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست‌وپنج‌ساله ایران، ج 1، تهران، رسا، 1371، ص 509.

10. تام ریکس، «هیئت‌های نظامی ایالات متحده در ایران از 1943 تا 1978؛‌ اقتصاد سیاسی کمک نظامی»، ترجمه فرهاد ساسانی، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 19 (زمستان 1386)،‌ ص 132.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۲۷
ستار مهرا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۰۳
ستار مهرا

بازتاب رقابت قدرت‌های غربی در ایران؛  
آمریکا چگونه جایگزین انگلیس در ایران شد؟
 جنگ جهانی دوم همه معادلات دنیا را به هم ریخت و رقابت برای حذف انگلیس از قدرت دست اول دنیا، در همان بحبوحه جنگ کلید خورد. این مسئله‌ای نبود که به یک نقطه از جهان محدود باشد، بلکه آمریکا سودای ورود به گستره بین‌المللی با بیشترین توان را داشت. جنگ‌های جهانی بزرگ‌ترین کمک را به آن کردند
رضا حجت
 

جنگ‌های جهانی، گام مهم آمریکا در ورود به عرصه جهانی بود؛ بستری که بیشترین زمینه رقابت آمریکا را با دیگر قدرت‌ها فراهم کرد. این رقابت‌ها بعد از جنگ جهانی دوم در برابر شوروی و انگلیس نمایان شد؛ با اولی آشکار و دومی پنهان؛ رقابت‌هایی که در بسیاری از تحولات سیاسی ایران خود را نشان داده است، از جمله کودتای 28 مرداد.

 

جنگ جهانی دوم همه معادلات دنیا را به هم ریخت و رقابت برای حذف انگلیس از قدرت دست اول دنیا، در همان بحبوحه جنگ کلید خورد. این مسئله‌ای نبود که به یک نقطه از جهان محدود باشد، بلکه آمریکا سودای ورود به گستره بین‌المللی با بیشترین توان را داشت. جنگ‌های جهانی بزرگ‌ترین کمک را به آن کردند. انگلیس اگرچه در تیم برنده جنگ‌ها (متفقین) قرار گرفت، اما بزرگ‌ترین شکست‌خورده آن بود. بریتانیای کبیر با سایه‌ای که بر سر دنیا داشت بعد از جنگ جهانی دوم تمام داشته‌های خود را از دست داد؛ درحالی‌که آمریکا و شوروی کمونیستی به دو قطب دنیا تبدیل شدند و قدرت را بین خود تقسیم کردند. با وجود این، انگلیس هنوز برای ماندن در رقابت تقلا می‌کرد.

 

انگلیس در اوایل جنگ جهانی دوم هنوز  قدرت داشت و زمانی که آلمان به شوروی حمله کرد و ایران با حمله متفقین به پل پیروزی جنگ جهانی تبدیل شد، لندن هنوز در مرکز تصمیم‌گیری بود؛ به همین دلیل رضاخان را آن گونه که می‌خواست برداشت و همان‌گونه که می‌خواست پسرش را جایگزین کرد. در شهریور 1320 وقتی شوروی و انگلیس به ایران حمله کردند تا متفقین برای شکست دول محور راه چاره‌ای بیابند، انگلیس برای جابه‌جایی قدرت در ایران سه راه داشت: 1. تغییر سلطنت و جایگزینی جمهوری؛ 2. بازگرداندن قاجاریه از طریق محمدحسن‌میرزا ولیعهد یا پسرش حمیدمیرزا؛ 3. جایگزینی پسر پهلوی به جای پدر. در چنین شرایطی آمریکا از حمله به ایران و همچنین جابه‌جایی قدرت استقبال کرد. بنابراین در اینجا کمتر رقابتی بین انگلیس و آمریکا دیده می‌شود.

 

رقابت‌ها زمانی پررنگ‌تر شد که چشم‌انداز پیروزی در بین متفقین روشن‌تر شد. بعد از جنگ نیز مشخص شد که دیگر انگلیس حتی شبیه زمان شهریور 1320 توان تصمیم‌گیری ندارد و آمریکا و شوروی هستند که قدرت اول دنیا لقب گرفته‌اند. بنابراین در رقابت نیروهای خارجی برای خروج از ایران، اولین قدم‌های جنگ سرد در مسئله آذربایجان به هم گره خورد و فصلی نوین در دنیا آغاز شد. درحالی‌که قدرت اقتصادی در ایران هنوز در دست انگلیس بود، آمریکا بود که برای خروج نیروهای شوروی تلاش می‌کرد؛ به این معنا که برای ایران بعد از جنگ جهانی دوم و ضعیف‌تر شدن انگلیس برنامه دارد. مهم‌ترین رگ اقتصادی نیز نفت بود.

 

ایران که قرن‌ها به دنبال «استقلال» می‌گشت تا خود تصمیم‌گیر اموراتش باشد، در اواخر دهه پرتلاطم 1320 در آستانه اخراج انگلیس از مرکزیت تصمیم‌گیری نفت و ملی کردن این صنعت بود. انگلیس که تمام تلاش خود را انجام داد تا به هر شکل ممکن ایران به نتیجه لازم نرسد، از آمریکا خواست تا در این مسیر کمک کند. این شرایط بهانه لازم را دست واشنگتن داد تا جای پای خود را در صنعت نفت ایران بازتر کند و با حذف انگلیس قدرت سیاسی آن را زیر سایه خود بگیرد. آمریکا پیش از این و به گونه‌ای دیگر با آرامکوی عربستان چنین کرده بود. با چنین سبکی از رقابت پنهان بود که واشنگتن در اواخر دهه 1950 بازارهای انگلیس را در منطقه از آن خود کرد. مهم‌تر از همه اینکه با نشست برتون وودز، ارز و اقتصاد بریتانیا را به طور کل از گرانیگاه اقتصاد جهان حذف کرد. شاید به همین دلیل و نگاه انتقام‌‌گونه است که اخیرا رئیس بانک مرکزی انگلیس خواهان جایگزینی ارزهای دیجیتالی به جای دلار شده است.

 

به هر جهت آمریکا مطلع بود که فرهنگ ایرانی به سمتی گرایش پیدا کرده که از منظر تاریخی خواهان استقلال است. هم‌زمان شوروی نیز تمایل داشت به اینکه در رقابت دنیای لیبرال مراکز ژئوپلتیک را در اختیار بگیرد؛ «حفظ استقلال ایران برای ایالات متحده آمریکا از اهمیت بسیار برخوردار است».1  با توجه به اینکه انگلیس در سراسر دنیا نفوذ و مستعمره داشت و شوروی نیز خواهان تزریق اندیشه کمونیستی خود به کشورها بود، آمریکا در رقابت با هر دو به استقلال کشورها از استعمار و نفوذ گذشته فکر می‌کرد؛ استقلالی که آنها را به آمریکا وفادار نگه دارد! بنابراین در نگاهی ضدکمونیستی چنین موضع می‌گیرد: «به دلیل موقعیت استراتژیکی و منابع عظیم نفتی، از دست رفتن ایران به معنای تهدید امنیت خاورمیانه، پاکستان و هند است. از سوی دیگر این مسئله به حیثیت ایالات متحده در کشورهای منطقه آسیب زده و اعتماد به نفس این کشورها را در مقابله با تهدیدهای کمونیسم کاهش می‌دهد».2

 

این جمله مشاور نفتی وزارت خارجه آمریکا را بخوانید که حتی در دوره رزم‌آرا گفته شده: «جاذبه کمونیسم در خاورمیانه از یک‌سو به علت فقر عمومی مردم و از سوی دیگر ناشی از شهرت بدی است که قدرت‌های غربی در این ناحیه به عنوان سردمداران استعمار و امپریالیسم دارند و اصولا انگلیسی‌ها در ایران به‌شدت مورد نفرت مردم هستند. برای تحکیم موقعیت نفتی غرب در خاورمیانه، باید به مردم این منطقه نشان داد که عملیات نفتی غرب مستقیما به سودشان تمام می‌شود»
 

البته این رویکردی نبود که انگلیس متوجه نباشد اما چاره‌ای جز آن نداشت. سفیر بریتانیا در آمریکا در همین باره می‌نویسد: «آمریکایی‌ها درصدد اشغال جایگاه ما در خاورمیانه هستند. نفوذ آنها در خاورمیانه بعد از جنگ جهانی دوم به شکل گسترده‌ای افزایش پیدا کرده است. آنها  به عنوان یک قدرت نیرومند و دائمی در عربستان حضور پیدا کرده و خواهان مسلط شدن بر ایران هستند».3

 

در این شرایط تقریبا چهار پنجم نفت منطقه خلیج فارس در اختیار انگلستان و آمریکای تازه وارد بود. بنابراین می‌بایست انگلیس را دور می‌زد به‌خصوص که نفت به پرقدرت‌ترین انرژی و ابزار اقتصادی جهان تبدیل شده بود. از طرفی، انگلیس به قدری با مشکلات اقتصادی مواجه بود که برای مایحتاج خود دست به دامان آمریکا شده بود. در همان زمان آمریکایی‌ها برای چگونگی نفوذ خود تلاش می‌کردند. این جمله مشاور نفتی وزارت خارجه آمریکا را بخوانید که حتی در دوره رزم‌آرا گفته شده: «جاذبه کمونیسم در خاورمیانه از یک‌سو به علت فقر عمومی مردم و از سوی دیگر ناشی از شهرت بدی است که قدرت‌های غربی در این ناحیه به عنوان سردمداران استعمار و امپریالیسم دارند و اصولا انگلیسی‌ها در ایران به‌شدت مورد نفرت مردم هستند. برای تحکیم موقعیت نفتی غرب در خاورمیانه، باید به مردم این منطقه نشان دادکه عملیات نفتی غرب مستقیما به سودشان تمام می‌شود».4 این دو یعنی انگلیس و آمریکا از ابتدا یعنی زمانی که هنوز ترومن، رئیس‌جمهور آمریکا بود درباره شخصیت مصدق نیز اختلاف نظر داشتند؛ وقتی انگلیس مصدق را «در بهترین تعبیر، ناسیونالیستی عوام‌فریب و در بدترین تعبیر، طرفدار کمونیسم می‌پنداشت»5

 

اما از نگاه آمریکایی‌ها مصدق بهترین گزینه در مقابل قدرت‌یابی کمونیسم در ایران بود. اگرچه در گام‌های بعدی و با تغییر رئیس‌جمهور آمریکا، نگاه آنها نسبت به نخست‌وزیر ایران تغییر کرد. به‌ویژه که آمریکا نیز متوجه شده بود که در رقابت با انگلیس نمی‌تواند با ملی شدن صنعت نفت، ورود و نفوذی در آن داشته باشد؛ بنابراین راه دیگری را انتخاب کرد که به کودتا انجامید. به گفته آنتونی ایدن «در مبارزه با دولت مصدق، بریتانیا در واقع موافقت آمریکا برای نجات دادن بریتیش پترولیوم ]شرکت نفت انگلیس و ایران[ را خریداری کرد. با پیشنهاد شرکت آمریکایی‌ها در کنسرسیوم جدید که از سوی وزارت امور خارجه بریتانیا مطرح شد، آمریکا سیاست بی‌طرفی خود بین مصدق و  لندن را کنار گذاشت».6

 

البته رقابت بر سر نفت ایران و تمایلات آمریکا به جنگ جهانی دوم و تحولات بعد از آن بازنمی‌گردد. ریشه تمایلات آمریکا برای نفوذ در ایران را باید در خصوصیت ژئوپلتیکی ایران دید که نفت نیز جزئی از آن است. قبل از جنگ جهانی اول و همچنین در طول آن «سه عامل باعث گردید که ... مسئله نفت در کانون روابط ایران و آمریکا قرار بگیرد. این عوامل عبارت بودند از: 1. خروج روسیه از شمال ایران که امکان اکتشاف نفت در پنج استان شمالی ایران را برای کمپانی‌های آمریکایی فراهم ساخت؛ 2. میزان استخراج نفت توسط کمپانی نفت ایران و انگلیس نشان داد که در ایران منافع غنی نفت وجود دارد. و بالاخره 3. ظهور کمپانی‌های عظیم نفتی آمریکا با سرمایه زیاد و تمایل آنها به گسترش فعالیت‌هایشان در خاورمیانه».7

 

رقابتی که در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم و به‌ویژه در دوره ملی شدن صنعت نفت رخ داد، قبل از جنگ جهانی اول نیز وجود داشت. «بلافاصله بعد از پایان جنگ (اول) نیاز مبرم انگلستان به نفت، آن کشور را واداشت تا نسبت به کشف و کنترل نفتی سراسر جهان اقدام کند. از طرفی شرایط خاص ایالات متحده، این کشور را وادار به رقابت سختی با انگلیس کرد.... برخورد منافع انگلستان و آمریکا بر سر منابع نفتی، کشمکش جهانی بر سر این ماده (نفت) را که در 1298/1919 شروع شد، پیش آورد. احزاب دموکرات، جمهوری‌خواه و دولتمردان آمریکا تأکید کردند که مالکیت‌های نفتی اتباع آمریکا در خارج باید گسترش یابد.»8 عاملی که زمینه‌های رقابت با انگلیس را فراهم و در نهایت بعد از جنگ جهانی دوم بستر حذف انگلیس را از قدرت های برتر و تصمیم‌گیر جهان مهیا کرد. از آن تاریخ تاکنون انگلیس دنباله‌رو آمریکا بوده، اگرچه به نظر مترصد فرصتی تاریخ‌ساز است.

 

بریتانیای کبیر با سایه‌ای که بر سر دنیا داشت بعد از جنگ جهانی دوم تمام داشته‌های خود را از دست داد؛ درحالی‌که آمریکا و شوروی کمونیستی به دو قطب دنیا تبدیل شدند و قدرت را بین خود تقسیم کردند

دیدار چرچیل (نخست‌وزیر انگلستان) با آیزنهاور (فرمانده نظامی آمریکا) در کازابلانکا، در ایام جنگ جهانی دوم  

شماره آرشیو: 12776-3ع

منبع http://www.iichs.ir/s/8140
1. y. Alexandera and A.Nanes, The United States and Iran: A Documentary Historymaryland: University Publication of America (1980). PP. 265، 266

2. Ibid, 265، 266

3. پژوهشگاه علوم سیاسی و مطالعات فرهنگی به نقل از:

Pro. London, CAB 129/66 c (54) 53/ Middle Eeast: Anglo - American Policy

Letter to Foreign Office On Policy in the Middle East, From sir Roger Makins/ the British Ambassador to Washington secret 25 th January, 1954.

  http://ensani.ir/fa/article/9724.

4. مصطفی علم، نفت، قدرت و اصول، ترجمه غلامحسین صالحیار، تهران، اطلاعات، 1371، ص 119.

5. محمدعلی‌کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، 1373، ص 213.

6. A.Eden, Full circle, London: Cassell, 1960, P. 198.

7. آبراهام یسلسون،‌ تاریخ روابط روابط سیاسی ایران و امریکا، ترجمه محمدباقر آرام، تهران، امیرکبیر، 1383، ص 225.

8. آبراهام یسلسون، همان، ص 267.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۸ ، ۲۰:۲۱
ستار مهرا

جنون گاوی

موج جدید بازداشت شاهزادگان و مقامات سیاسی خاندان سعود توسط نیروهای گارد دفتر پادشاهی عربستان سعودی که از جمعه آغاز شده و تاکنون منجر به بازداشت ده‌ها نفر از اعضای ارشد خاندان سلطنتی شده است، نشان می‌دهد محمد بن‌سلمان، با سوءاستفاده از شرایط حاکم به دنبال حذف آخرین مخالفانش در داخل خاندان آل‌سعود و آغاز دوره سلطنت خود است. این آخرین تقلای فرزند ارشد سلمان بن‌عبدالعزیز و ولیعهد مجنون قدرت است تا پا جای پای پدرش بگذارد و رسما به تاج و تخت رژیم سعودی تکیه بزند؛ یک پادشاهی مطلقه قرون وسطایی که دونالد ترامپ با اشراف به ماهیت دست‌نشانده آن احتمالا جامع‌ترین تعریف را از آن داشته است. جنون بن‌سلمان برای تبدیل شدن به گاو شیرده بزرگ واشنگتن، آل‌سعود را به دردی بدتر از کرونا مبتلا کرده است. به گزارش «وطن امروز»، انتشار اخباری مبنی بر وخامت حال ملک سلمان از سوی رسانه‌ها در هفته‌های اخیر در کنار تحولات چند روز گذشته در عربستان سعودی که با  دستگیری چند نفر از شاهزاده‌ها و مقامات سیاسی خاندان ‌سعود از جمله «احمد بن‌عبدالعزیز» برادر پادشاه کنونی، «محمد بن‌نایف» ولیعهد سابق سعودی و «نواف بن‌نایف» برادر محمد بن‌نایف همراه شد، احتمالات درباره اینکه عربستان سعودی در هفته‌های آینده آبستن تحولات مهمی است را دوچندان کرده است. هر چند روز گذشته فیلمی از حضور ملک سلمان در جلسه ادای سوگند سفرای جدید عربستان در اروگوئه و اوکراین منتشر شد اما شواهد امر حاکی از آن است که ولیعهد جوان در این مقطع به دنبال حذف آخرین موانع اجرای سلطنت بعد از ملک سلمان است.  در همین رابطه روزنامه القدس العربی نوشت: این دستگیری‌ها همزمان با نگرانی‌ها درباره وضعیت سلامت سلمان بن‌‌‌عبدالعزیز است که از آلزایمر پیشرفته رنج می‌برد و قادر به کنترل امور سیاسی و امنیتی که همگی در دست محمد بن‌سلمان قرار گرفته، نیست؛ کسی که در کنار زدن هرکسی که شکی به وی داشته باشد تردید نمی‌کند. روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال» نیز گزارش داد نیروهای امنیتی ده‌ها تن از مسؤولان وزارت کشور و افسران ارشد را بازداشت کرده‌اند. این بازداشت‌ها صبح جمعه انجام شد و طی آن محافظان کاخ پادشاهی که صورت‌بند و لباس‌های سیاه بر تن داشتند، به محل اقامت این شاهزادگان رفته و پس از بازداشت آنها اقدام به گشتن محل اقامت‌شان کردند. در همین راستا، خبرگزاری بلومبرگ در گزارشی نوشت شاهزاده احمد بن عبدالعزیز و محمد بن‌نایف زمانی که هر دو در سفری زمینی با یکدیگر بودند، بازداشت شدند.  «فؤاد ابراهیم» معارض سعودی ساکن انگلیس گفته است احتمال می‌دهد افرادی نظیر «جرد کوشنر» داماد رئیس‌جمهور آمریکا و «مایک پمپئو» وزیر خارجه این کشور در جریان این اقدامات به بن‌سلمان مشاوره دادند.   * هدف بن‌سلمان از بازداشت‌ها چیست؟ روزنامه رأی‌الیوم در این باره نوشت: اقدام محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان برای بازداشت احمد بن عبدالعزیز، عموی خود و محمد بن‌نایف، پسرعمو، ولیعهد و وزیر کشور اسبق و نیز متهم کردن آن دو به «خیانت بزرگ» می‌تواند 2 دلیل اصلی داشته باشد؛ دلیل نخست این است که خاندان حاکم عربستان پس از اینکه صبرشان لبریز شده، علیه ولیعهد و سلمان بن‌عبدالعزیز، پادشاه این کشور شورش کرده و 2 شاهزاده بازداشتی در رأس این شورش قرار داشته‌اند و از طرفی هم خاندان حاکم توافق کردند به منظور سازماندهی مجدد کاخ سلطنتی، بازگشت به ساختار قبلی دولت یعنی رویکرد محافظه‌کارانه که با نشستن سلمان بن عبدالعزیز بر مسند قدرت از بین رفته بود و نیز برای پایان دادن به جنگ یمن در سریع‌ترین زمان ممکن، در پیش گرفتن سیاست عربی و بین‌المللی متوازن از جمله آشتی با کشورهای همسایه و کاهش میزان دشمنی با ایران و ترکیه، احمد بن عبدالعزیز را به عنوان پادشاه و بن نایف را به عنوان ولیعهد انتخاب کنند. دلیل دوم نیز این است که بن‌سلمان به دنبال این بود تا با پیش‌دستی کردن در حذف مخالفان خود، از شر قدرتمندترین دشمنانش بویژه شاهزاده احمد، عضو هیأت بیعت که ابدا با او به عنوان ولیعهد بیعت نکرد، خلاص شود و بعد هم به بهانه بیماری پدرش و عدم توانایی او در انجام وظایفش، به عنوان پادشاه بی‌چون و چرای عربستان تاج‌گذاری کند. خبرگزاری آسوشیتدپرس هم  به نقل از برخی منابع نزدیک به دیوان سلطنتی سعودی هدف  محمد بن‌سلمان از بازداشت‌های اخیر را ارسال پیامی مهم به دیگر شاهزادگان آل‌سعود برشمرد. بر این اساس این پیام به شاهزادگانی ارسال شده که احساس می‌کنند در حق آنها ظلم شده و از حقوق‌شان محروم شده‌اند و بازداشت شاهزاده احمد، کوچک‌ترین برادر ملک سلمان به معنای این است که از این بعد هیچ مخالفی مصونیت ندارد. در شرایطی که جامعه جهانی و بالاخص مردم عربستان درگیر مقابله با ویروس کووید- 19 و بیماری کرونا هستند و شدت این امر تا جایی پیش رفته که عمره مفرده نیز لغو شده، سوءاستفاده بن‌سلمان از بی‌توجهی افکار عمومی و رسانه‌ها نسبت به این بازداشت‌ها هم مسأله قابل توجهی است که باید در تحلیل‌ها مدنظر قرار داد. علاوه بر این تاکید بن سلمان بر کلید واژه خیانت و کودتا نیز در همین راستا قابل ارزیابی‌است چرا که از این طریق می تواند اقدامات مستبدانه خود در سرکوب منتقدان را توجیه کند.    * دلایل مخالفت با بن‌سلمان در خاندان سعود به جرات می‌توان گفت بدعت‌گذاری ملک سلمان در ساختار قدرت و سلطنت در عربستان سعودی یکی از مهم‌ترین دلایل مخالفت شخصیت‌های تاثیرگذار و شاهزادگان سعودی با بن‌سلمان است. پس از مرگ ملک عبدالله و جانشینی سلمان بن‌عبدالعزیز، شاهزاده مقرن سی‌وپنجمین و کوچک‌ترین فرزند ملک عبدالعزیز بر اساس ساختار سلطنت به عنوان ولیعهد منصوب شد اما 4 ماه بعد  در آوریل ۲۰۱۵ ملک سلمان طی فرمانی محمد بن‌نایف آل‌سعود، برادرزاده مقرن را به عنوان ولیعهد منصوب کرد. 2 سال بعد (۲۰۱۷) پادشاه عربستان، فرزندش محمد بن‌سلمان را با حفظ سمت وزارت دفاع، به عنوان ولیعهد جدید این کشور معرفی کرد؛ انتصابی که برای نخستین‌بار از سوی یکی از اعضای شورای بیعت با مخالفت مواجه شد و منتقدان از آن به عنوان کودتای پادشاه یاد می‌کنند. در کنار این اقدام خلاف قانون، ترک‌تازی‌های محمدبن سلمان در عرصه سیاست و عدم توجه به منافع جمعی یکی دیگر از دلایلی است که جامعه داخلی و شاهزادگان سعودی را نسبت به مخالفت با وی جدی‌تر کرده است. نمونه بارز این رفتار نیز دستور اجرای عملیات «توفان قاطع» (آغاز جنگ علیه یمن در سال 2015) در مقام وزارت دفاع بدون هماهنگی با نیروهای امنیتی و اطلاع دادن به وزیر گارد ملی سعودی، متعب بن‌عبدالله بن‌عبدالعزیز آل‌سعود بود.   * سابقه بازداشت‌ها در عربستان شاید کمتر دوره‌ای مانند دوره ملک سلمان و پسرش محمد، برای شاهزاده‌های سعودی، غیرقابل تحمل بوده باشد. محمد بن‌سلمان، ولیعهدی که عملا خود را پادشاه می‌داند، بشدت شاهزاده‌ها را زیر نظر دارد و تحرکات آنها را رصد می‌کند. نوامبر 2017 بود که شماری از شاهزاده‌های بلندپایه به دستور بن‌سلمان به اتهام فساد بازداشت و سپس همه این شاهزاده‌ها پس از پرداخت چندین میلیارد دلار از دارایی خود آزاد شدند. پس از این بازداشت‌ها دوره بازداشت علما و نویسندگان و فعالان عربستانی نیز شدت پیدا کرد که قتل فجیع «جمال خاشقجی» روزنامه‌نگار مشهور سعودی نیز در پی این سیاست‌ها رقم خورد. در واقع محمد بن‌سلمان این بازداشت‌ها را با هدف گسترش نفوذ خود در ساختار قدرت و همچنین سرکوب هر صدای مخالفی که موقعیت و سیاست‌های وی را نقد می‌کند و به چالش می‌کشد، انجام می‌دهد. تا این لحظه دولت عربستان این عملیات بازداشت را تأیید یا تکذیب نکرده اما با توجه به تجارب گذشته می‌توان گفت این سکوت بیانگر موافقت و اذعان به وقوع این بازداشت‌ها است. عربستان پیش از این موج بازداشت‌ها به دلیل خسارت‌هایی که در جنگ یمن دیده و شلیک موشک‌های انصارالله به ریاض و تأسیسات نفتی آرامکو در بقیق، خریص و همچنین اخیرا در بندر ینبع در دریای سرخ با حالتی از «ابهام» و «سردرگمی» روبه‌رو بوده و مطمئنا این حالت پس از بازداشت این دو شاهزاده شاخص در خاندان سلطنتی وخیم‌تر می‌شود. *** [خط و نشان بن‌سلمان برای همسایگان عربی] یکی دیگر از دلایل موج بازداشت‌های جدید توسط ولیعهد جاه‌طلب سعودی می‌تواند در رابطه با نامشخص بودن آینده همکاری‌های عربستان پساسلمانی با متحدان سنتی‌اش یعنی شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس باشد.  نشانه‌های این عدم اطمینان را می‌توان در بازداشت‌های اخیر ولیعهد پیشین خاندان سعودی و تنها برادر پادشاه که در مدار قدرت باقی مانده بود، آن هم در سردترین روزهای روابط ریاض با ابوظبی و همزمان با نخستین سفر هیثم بن طارق آل‌سعود، پادشاه جدید عمان به ریاض دید. جز اختلاف منافعی که امارات با عربستان بر سر یمن و خلیج‌فارس پیدا کرده است، در ماه‌های اخیر محمد بن‌زاید، ولیعهد همه‌کاره ابوظبی و امارات تدریجا تلاش کرده تا حدودی از سیاست‌های خصمانه سعودی در منطقه فاصله گرفته و نقش مستقل خود را در چارچوب دیپلماسی عربی و خاورمیانه‌ای باز یابد. البته بخشی از سیاست فاصله‌گیری ابوظبی از ریاض به‌ افشای موقعیت بی‌ثبات 7 شیخ‌نشین تشکیل‌دهنده امارات عربی متحده در جنوب تنگه هرمز در جریان مواجهه محور ایران، چین و روسیه با آمریکا در خلیج‌فارس بازمی‌گردد. همچنین علاوه بر ساز جدایی قطر از شورای همکاری خلیج‌فارس، در سال‌های اخیر عمان و کویت نیز نشان داده‌اند قصد دارند ابتکار عمل تنظیم روابط خود با ایران، عراق، سوریه، قطر و ترکیه را به دست بگیرند و زیر بار هر سیاست خصمانه‌ای که درباره این کشورها از طرف بن‌سلمان تحمیل شود نخواهند رفت. در حقیقت بن‌سلمان منتظر سفر پادشاه جدید عمان و دیدار با او بود تا نشان دهد فاصله گرفتن شیخ‌نشین‌ها او را منزوی نکرده است و بعد طرح خود را برای یکپارچه‌سازی کامل حاکمیت سعودی تحت لوای نام خود به عنوان پادشاه آینده پس از پدرش سلمان به اجرا در آورد. اماراتی‌ها به وضوح نسبت به این بهره‌برداری بن‌سلمان از سفر پادشاه عمان واکنش نشان داده‌اند.  «حمد المزروعی» فعال رسانه‌ای و عنصر وابسته به دستگاه امنیتی امارات و بن‌زاید، ولیعهد همه‌کاره این شیخ‌نشین در توئیتی مرموز که مشخصا واکنشی به تحولات اخیر در مرکز قدرت آل‌سعود بود کنایه زد: «کیش و مات!» این توئیت خشم سعودی‌ها بویژه اطرافیان دربار را برانگیخت، چرا که آنها معتقد بودند منظور از کنایه المزروعی نه شاهزاده‌های دستگیر شده (برادر و برادرزاده سلمان)، بلکه خود شخص پادشاه بوده است. این توئیت ساعاتی پس از خبر روزنامه‌های آمریکایی درباره بگیر و ببندهای جدید بن‌سلمان منتشر شد و به این معنا بود که منابع اطلاعاتی اماراتی در حال افشای پشت‌پرده گرد و خاک جدید ولیعهد سعودی هستند. قصد و منظور المزروعی از  کیش‌ و مات چه مرگ ملک سلمان باشد یا کناره‌گیری یا برکناری محتومش برای تاجگذاری پسرش بن‌سلمان، برملا‌کننده آینده خطرناک خاندان حاکم بر عربستان است که بر سر قدرت کاملا دو شقه شده است. همچنین نشانه نگاه تحقیرآمیزی است که دیگر شیخ‌نشین‌ها و پادشاهی‌های عربی درباره به قدرت رسیدن شخصیتی خام و بی‌تجربه مثل بن‌سلمان دارند.
لینک منبع خبر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۵۱
ستار مهرا

حملات تند زاکانی به اصلاح‌طلبان

مصطفی تاج‌زاده و علیرضا زاکانی نمایندگان دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا با موضوع «اتفاقات سال ۸۸ و فساد اقتصادی» به مناظره نشستند.

به گزارش خبرآنلاین، در ابتدای این مناظره که سومین مناظره این دو فعال سیاسی است علی رضا زاکانی با اشاره به دو مناظره گذشته، اظهار کرد: مناظره امروز با توجه به موضوعات انتخابات سال ۸۸ و فساد اقتصادی است.

وی ادامه داد: آمریکا امروز امید به جریان هایی در داخل بسته که من به آن ها مافیا می گویم . کسانی که دستاوردهای امام عزیز را به باد می دهند.

زاکانی گفت: چرا با تاج‌زاده مناظره کردم چون احساس کردم نمایندگی از این جریان را عهده دارد. به ذهنم رسید وقتی این جریان واکاوی شود برای همه شفافیت ایجاد می شود.

زاکانی گفت: در مناظره اول تکیه او بر نتایج کمیته شورای عالی امنیت ملی بود که من اثبات کردم نتایج آن کمیته اشتباه بود؛ عرض کردم در سال۷۸ ظلمی به همه دانشجوها و مردم شد و علتش این بود که قتل های زنجیره ای پنهان بماند.

این فعال سیاسی خاطرنشان کرد:در مناظره دوم عرض کردم پروژه ۸۸ یک پروژه ده ساله است و نقش تاج‌زاده محوری است. همانجا عرض کردم "جان مک‌کین" سناتور امریکایی در سال ۸۴ اعلام کرد ایران در مسیر انقلاب رنگی قرار گرفت و رنگ آینده آن ها سبز خواهد بود.

وی ادامه داد: آنچه در سال ۸۸ اتفاق افتاد مشکلی بود که از زیاده خواهی، قدرت پرستی و عدم تمکین به قانون ایجاد شد . فتنه سال ۸۸ یک فتنه امریکایی بود که همه امید غرب به این بود که پرونده ایران اسلامی را این فتنه تمام کند. آن فتنه آسیب های اقتصادی اجتماعی فرهنگی اخلاقی اقتصادی را به ما تحمیل کرد.

زاکانی گفت: سوال اصلی من در این مناظره از تاج‌زاده این است که چه شده از اول انقلاب هر وقت آمریکا دچار مشکل می شود شما در داخل فعال می شوید ؟ در ادامه مسیر نفوذ، کاملا مشخص است ؛ بیشترین دوستان تاج‌زاده در غرب و آمریکا هستند.

زاکانی در ادامه گفت: در پایان جنگ تاج‌زاده و دوستانشان هاشمی ، خاتمی و موسوی مسیری را رفتند که امام(ره) تعبیر به جام زهر کردند. بعد از آن شما مسیر جدیدی می بینید به معنای پایان جنگ سخت و شروع جنگ نرم.حلقه کیان، مرکز تحقیقات استراتژیک در مسیر تخریب های آنان در جنگ نرم بود و بعد از آن الگوی غلط اقتصادی دولت هاشمی بود.

زاکانی با اشاره به هزینه ای که دولت هاشمی رفسنجانی برای خرید وسایل ضد شورش داد گفت:اگر هوشیاری مقام معظم رهبری نبود، ایران وارد جنگ ناخواسته‌ای می شد.

زاکانی با اشاره به تصمیمات مجلس ششم گفت: مسیر ادامه پیدا می کند هاشمی و روحانی و مهاجرانی و سایرین که همه دوستان تاج‌زاده هستند تلاش کردند قانون اساسی را عوض کنند و استدلال جدید ایجاد کنند که رهبری جلوی آنان ایستادند.

وی همچنین به انتخابات دوم خرداد ۷۶ پرداخت و گفت: فلاحیان می‌گفت نتایج انتخابات سال ۷۶ را ابطال کنیم، رهبری نگذاشتند.

زاکانی گفت: از ۷۷ به بعد جنگ تمام عیار روانی ایجاد کردند، ارتزاق مشوش کنندگان از جریان تاج‌زاده و دوستانش بود. بعد از آن شاهد توسعه فساد فراگیر در دولت خاتمی بودیم و قضایایی مثل استات اویل و کرسنت شکل گرفت.

وی افزود: جریانی در کشور از ابتدای انقلاب تا به حال در مسیر اجرای قانون اساسی اخلال ایجاد می کند و به نظر من تاج‌زاده از افراد کلیدی این ماجراست.

این فعال سیاسی در ادامه به طرح موضوعاتی چون فساد اقتصادی در دولت اصلاحات، و تلاش مجلس ششم برای ارتباط با آمریکا پرداخت.

زاکانی همچنین خاطر نشان کرد: شکاف بین ملت و ایجاد فتنه سال ۸۸ در ادامه شکاف بین ملت و حاکمیت ایجاد شد.بعد از آن دوستان تاج‌زاده درخواست تحریم مردم ایران را در خارج از کشور مطرح کردند.سفیر آمریکا در بحرین اعلام کرد که پول و امکانات به این جریان می دهد. ما در سال ۸۹ قطعنامه ۱۵۲۹ را کمتر از یک سال و اندی پس از فتنه ۸۸ داشتیم.سپس جنگ های نیابتی در منطقه شروع شد، توصیه می کردند به بشار اسد راه را باز کند و با آن ها کنار بیاید.

زاکانی در ادامه گفت :آمریکا هفت هزار میلیارد دلار در سوریه هزینه کرد . با این حال تاج‌زاده و دوستانش طرف آمریکا را گرفتند.

وی سپس به مباحثی نظیر نفوذی های هسته ای و محیط زیستی پرداخت و گفت که در این مباحث انگشت اتهام به سمت دولت روحانی و دوستان تاج‌زاده است.

زاکانی اظهار کرد: مسیری که تاج‌زاده و دوستانش در اقتصاد دنبال می‌کنند تغیر مولفه های اقتصادی است. به جای اینکه مشکل اقتصادی مردم حل شود نوکیسه ها هستند که ثروت های باد آورده دارند و اسپانسر این جریان هستند.با این موضوع وارد خصوصی سازی شدند که بزرگ ترین جنایت در جمهوری اسلامی خصوصی سازی و به تاراج بردن اموال است.

این فعال سیاسی در ادامه گفت: دوستان آقای تاج‌زاده از این جنس هستند. عمده چهره های شاخص کابینه موسوی در کابینه روحانی هستند. به جز شعار، وزارت اطلاعات امنیتی نیست ، سایر وزارت خانه ها دست امنیتی ها است.مافیای پنهان مانع اقتصاد و معیشت مردم هستند.

این چهره اصولگرا در ادامه اظهارکرد که زمانیکه تاج‌زاده صحبت از انتخابات آزاد می‌کند، محصولش آقای نجفی است یا شخص دیگری ؟

زاکانی در دور دوم نوبت سخنرانی خود دلایلی برای رد اظهارات تاجزاده درباره وقایع کوی دانشگاه ارائه کرد.

این فعال سیاسی درباره ماجرای قتل های زنجیره‌ای گفت: آقای موسوی رفیق جینگ بنده است؟ راجب آقای موسوی صحبت کنید. من آقای سعید امامی را محکوم می کنم. تمام شد آقای تاجزاده!

وی با اشاره به اظهارات تاجزاده درباره جام زهر گفت: شش دلیل دارد پایان جنگ، عمده این دلایل توسط هاشمی، موسوی، نبوی و خاتمی گفته شد. آقای ولایتی بعد از قبول قطعنامه رفت مذاکره کرد.

وی درباره انتخابات 88 خاطرنشان کرد: هرچه می گویید با سند بگویید ، امروز ماجرا تمام می شود به نظرم راجب انتخابات آزاد دیگر صحبت نکنید. نتیجه انتخابات آزاد شما می شود آقای نجفی.

این فعال سیاسی گفت: برای چه مسیری را رفتید که مردم هشت ماه در آتش فتنه سوختند و مردم کشته شدند. بگویید چرا گفتید تقلب ؟ چرا از قانون تمکین نکردید؟

زاکانی در دور سوم نوبت سخنرانی خود گفت: سردار نظری آماده است با شما مناظره کند. کاری ندارد که، شما با او مناظره کنید. احمد باطبی رفیق من است یا شما؟ الان کجاست، آمریکا. یونسی رفیق شماست یا ما؟ آقای دری نجف آبادی در خاطراتش می گوید معاون امنیت عضو ستاد آقاد خاتمی بوده است. من دارم اسم می آورم، بروید از خودشان بپرسید.

وی گفت: من نمی دانم حرف های رضا خاتمی را باور کنیم یا محمد خاتمی که گفته تقلب نشده است. مجید انصاری اعلام کرد تقلب نشده است. محمدرضا خاتمی خیلی هنر دارد مشکلش را با برادرش که می گوید تقلب نشده است حل کند.

تاجزاده دستش را دراز کرده به سمت زاکانی که حاضرید یک کمیته حقیقت باب برای انتخابات ۸۸ تشکیل بدهیم؟!

زاکانی با تاخیر گفت حاضریم کمیته ای تشکیل دهیم برای چهل سال انقلاب...
تاج‌زاده با خنده پاسخ داد: سنگ بزرگ علامت نزدن است!

زاکانی هم گفت: چرا میلرزی؟! ترسیدی ؟!

در ادامه مناظره تاج زاده در واکنش به اشارات چندباره زاکانی به ماجرای محمدعلی نجفی با انتقاد از رویه انتخاباتی اصلاح طلبان که به گفته وی بر اساس آن اعلام شد زندان رفته‌ها کاندیدا نشوند، گفت: نتیجه اش شد شورای شهر تهران. بعد در جلساتشان سه نفر به عنوان کاندیدای شهرداری تهران معرفی شدند، نجفی، صفایی فراهانی و مرعشی . همان اول صفایی فراهانی و مرعشی را کنار گذاشتیم، گفتیم زندان رفتند . گفتیم نجفی را انتخاب کنیم که در دولت هم بوده است و هم دهن کجی نکرده ایم و هم کار را پیش ببریم.

وی افزود:تنها کسی که اعتراض داشت آقای کرباسچی بود، نه اینکه دلیل خاصی بگوید می گفت صلاح نمی دانم . در ادامه هم آقای نجفی خطایی کرد و آن داستان ایجاد شد.

زاکانی گفت: من درباره حجاب حرف نزدم ها، درباره قاتل جانی حرف زدم که پنج گلوله به زنش زده است.

این فعال سیاسی ادامه داد: من معترض هستم چون اگر قرار بود با فساد مبارزه شود بساط همه شما برچیده می‌شد. ما به قوه قضاییه معترض هستیم.

زاکانی گفت: ببینید به چه کسانی رای دادند. نجفی را می گویند نگذارید می گذارید و او با پنج گلوله زنش را می کشد. خانومش ناراحت بوده و می خواسته بگوید نگذاشتند. هزار و یک تهمت به خانومش می زنید ، خجالت بکشید.

وی ادامه داد: برخی از اصولگرایان الان پیش شما هستند، بنده معتقد هستم جریان انقلابی اگر فساد کرد دوبرابر باید جریمه اش راببیند. ایران مال را شما پیگیری کردید یا من؟

این فعال سیاسی گفت: بورسیه ها از سه هزار نفری که نجفی گفت رسید به ۱۶ نفر که آن ۱۶ نفر هم به تخلفشان رسیدگی شد.

زاکانی در ادامه گفت: شما مقابل ۱۳ میلیون رای مردم تمکین نمی کنید ما در مقابل ۳ هزار تا تمکین کردیم. شما جریان دانشجویی و مردمی را عنصر چندم حساب می کنید؟ اقای حجاریان گفتند دانشجو مصرف کننده است حداکثر تولید کننده.

وی اظهار کرد: شورای نگهیان اشتباه می‌کند، باید با هر فاسدی برخورد کند. هرکسی فساد اخلاقی و امنیتی داشت را رد کند. هرکسی فساد سیاسی داشت و قانون شکن بود، فساد اخلاقی و مالی بود را رد کند. ما نسبت به شورای نگهبان انتقاد داریم که نظارت نمی شود.

زاکانی گفت: انتخابات آزاد می شود شوراها، دیگر لازم نیست کسی برای کسی خانوم بفرستد ، خودشان برای خودشان خانوم می فرستند، مثل شورای بابل . من معتقد هستم شما راجب انتخابات آزاد هم صحبت کنید.

وی به تاجزاده گفت: رهبری رهبری کنید بزرگ نمی شوید، همه دنیا جلوی رهبری خم می شوند. رهبری دو نوع انتصاب دارد. رهبری معظم از تحقیق و تفحص دفاع کردند. شجاع پوریان و جبارزاده و دوستانشان صحن را روی سرشان گذاشتند تا ما خطاهای قوه قضاییه را در صحن نخوانیم.

وی ادامه داد: پیشنهادهای شما بن سلمانی است. اگر دوست دارید ایران گاو شیرده باشد ما دوست نداریم، سه هزار تا شهید دادیم ایران گاو شیرده نباشد. من می گویم انصاف داشته باشید خجالت بکشید از پدر و مادر این شهدا.

بعد از صحبت‌های زاکانی در مورد انتخابات آزاد و مثال زدن انتخابات شوراها، فخری محتشمی‌پور، همسر مصطفی تاجزاده به نشانه اعتراض جلسه را ترک کرد

زاکانی در ادامه مناظره در پاسخ به اظهارات تاج زاده که از کاسبان تحریم حرف زده بود، گفت: ما هر زمان که انتخابات برگزار شد تبریک گفتیم. به آقای خاتمی هم تبریک گفتیم. این صحبت‌ها را از کجا می‌آورید. از پاکدستی آقای خاتمی می‌گویید. پس کرسنت در زمان چه کسی رخ داد، توتال کی اتفاق افتاد؟ شماها کاسب تحریم هستید. درباره انتخابات افغانستان و عراق می‌گویید آنها براساس قانون اساسی عمل می‌کنند.

وی گفت: مشکل کشور این است که اینها و دوستانشان نمی‌گذارند که قانون اساسی اجرا شود. دوستان شما نمی‌خواستند قانون اساسی را تغییر دهند. با 6 طرح ملی شما می‌توانید کشور را آباد کنید و دیگر به پول نفت نیازی نیست.

زاکانی در پاسخ به اظهارات تاج زاده درباره مذاکره با آمریکا گفت: شما مذاکره بلد نیستید. مذاکره درست را انجام نمی‌دهید. غیر از اینها که گفتید چهار مذاکره چند مذاکره دیگر هم بود مانند پرونده جیسون رضاییان که 14 نفر به ازای 7 نفر آزاد می‌شدند و یک میلیارد و هفتصد و پنجاه هزار دلار وارد کشور شد. نقد وارد کشور شد و بانک سپه از تحریم خارج شد.شما دیپلماسی ندارید و مذاکره بلد نیستید. 16 هزار هزار میلیارد تومان سرنوشتی کشور است. این دولت حال کار ندارد و ملت را متهم می‌کند.

وی گفت: مذاکره کار کارشناسان است. در برجام هم کارشناسان گفتند که مذاکره درست نیست و تیم دارد امتیاز می‌دهد. برجام تنها مذاکره‌ای است که متن مذاکره ندارد. فقط می‌گویند یک مدادنوشت دارد. آقای تاجزاده پایتان را از روی گلوی مردم بردارید، اجازه دهید که مردم نفس بکشند.

زاکانی در ادامه مناظره در پاسخ به این سوال که «به نظر شما اولویت مردم در حال حاضر ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای و کوی دانشگاه و انتخابات 88 است؟ به عنوان فردی که در این مناظره شرکت کردید به واقع چه نتیجه‌ای قرار است از این‌مباحث برای مردم حاصل شود؟آیا این مباحث در آینده سیاسی ایران موثر خواهد بود یا قرار است اثرگذاری‌ای داشته باشد؟»، گفت: اصلاح‌طلبان باید باشند اما باید با مردم صادق باشند. جریان‌های سیاسی باید با مردم صادق باشند، بحث نداشتن صداقت است، وگرنه نه جریانی را می‌شود حذف کرد و نه به صلاح کشور است که جریانی حذف شود. شعارهایی اگر می‌دهند، وعده‌هایی که می‌دهند و عمل که می‌کنند اینها باید هم‌راستا باشد. باید پاسخگو باشند. نه اینکه دائما طلبکار باشند. خب این زشت است که اینگونه با مردم برخورد کنیم.

وی گفت: اولویت کشور قتل‌های زنجیره‌ای، کوی دانشگاه و اتفاقات 88 هم هست و هم نیست. من می‌گویم این زشت است و خلاف صداقت است. در کشور باید جریان‌های مختلف باشند و به اعتقاد من جریانی که بر اساس خاستگاه انقلاب می‌خواهد رفتار کند و نه بر اساس منفعت‌طلبی در کشور دارد تشکیل می‌شود. به اعتقاد من مردم کم‌کم به سمت این جریان می‌روند و پرونده کسانی که سیاست‌بازی برایشان اولویت دارد بسته خواهد شد.

۱۹ خرداد ۹۸

خبر آنلاین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۲۹
ستار مهرا

نظریه و فرضیه علمی چیست؟

 

نظریه ی علمی خلاصه ای از فرضیه یا فرضیه هایی است که توسط آزمایش های مکرر تأیید می شوند. نظریه ی علمی نوع خاصی از نظریه است که در روش علمی مورد استفاده قرار می گیرد.

 

 

 

نظریه ی علمی خلاصه ای از فرضیه هایی است که توسط آزمایش های مکرر تأیید می شوند

 

 

 

جیمی تانر، پروفسور بیولوژی دانشگاه مارلبورو می گوید: طرز استفاده ی دانشمندان از کلمه ی «نظریه» با طرز استفاده ی عموم کمی فرق می کند. عموم مردم از کلمه ی «نظریه» به معنی یک ایده یا حدس استفاده می کنند، اما در علم «نظریه» به معنی تفسیر یا برداشتی است که ما از وقایع داریم.

 

 

 

روند به وجود آمدن یک نظریه علمی

تمام نظریه های علمی اول یک فرضیه بودند. کلمه ی «فرضیه» طبق دیکشنری وبستر ایده ای است که هنوز اثبات نشده. اگر مدارک کافی برای پشتیبانی از فرضیه وجود داشته باشد، در روش علمی این فرضیه به عنوان یک نظریه، یعنی توضیحی درست و قابل قبول برای آن پدیده شناخته می شود. تانر سپس توضیح می دهد که نظریه های علمی، چهار چوبی از مشاهدات و وقایع هستند. نظریه ها یا حتی تفسیر ما از آنها ممکن است تغییر کند، ولی خود وقایع تغییر نخواهند کرد.

 

تانر نظریه ها را به سبدی تشبیه می کند که دانشمندان مشاهدات خود و وقایع را در آن نگهداری می کنند. همان طور که دانشمندان به حقایق بیشتری دست می یابند، شکل سبد ممکن است تغییر کند. تانر در مصاحبه با لایو ساینس گفته: ما مدارک زیادی دال بر ویژگی هایی در صفات که در طول زمان شایع یا نادر شده اند داریم (تکامل)؛ پس تکامل یک واقعیت است اما نظریه های مربوط به تکامل و روش فکر کردن به وقایع و ارتباط دادن ِ آنها با یکدیگر ممکن است تغییر کند.

 

 

 

پایه های نظریه

دانشگاه کالیفرنیا، برکلی نظریه را یک توضیح گسترده و طبیعی برای بسیاری از پدیده ها تعریف می کند. نظریه ها مختصر، مرتبط به یکدیگر، اصولی، قابل پیش بینی و کاملاً مناسب هستند و عموماً از تکامل و یا تعمیم بسیاری از فرضیه ها به وجود می آیند. هر نظریه ی علمی باید بر پایه ی آزمایش های دقیق و منطقی وقایع  بنا شود. وقایع و نظریه ها دو مفهوم جدا از هم هستند و با هم فرق می کنند. در روش علمی تفاوت چشمگیری میان حقایق که مشاهده یا اندازه گیری می شوند و نظریه ها که توضیحات دانشمندان و تفسیری از وقایع هستند، وجود دارد.

 

بخش مهمی از نظریه های علمی شامل اظهاراتی است که نتایج قابل مشاهده ای دارند. یک نظریه ی خوب مثل نظریه ی گرانش نیوتن دارای پیوستگی مطالب است؛ یعنی شامل تعداد مشخصی استراتژی حل مسئله است که می توان از آنها برای بسیاری از رویدادهای علمی استفاده کرد. ویژگی دیگر یک نظریه ی خوب این است که نظریه از تعدادی فرضیه شکل گرفته باشد که هر کدام به طور مستقل قابل آزمایش باشد.

 

 

 

تکامل نظریه ی علمی

نظریه ی علمی جواب نهائی در روش علمی نیست. نظریه ها می توانند اثبات و یا مثل فرضیه ها رد شوند. همانطور که اطلاعات بیشتری جمع آوری می شود و دقت پیش بینی در طول زمان پیشرفت می کند، نظریه ها می توانند بهتر و اصلاح شوند. نظریه ها پایه های علم و دانش بیشتر و جدید هستند. اطلاعات جمع آوری شده به مرحله ی استفاده ی عملی می رسند و دانشمندان از نظریه ها برای پیشرفت اختراعات و یافتن راه درمان برای بیماری ها استفاده می کنند.

 

 

 

بعضی باور دارند نظریه ها به قوانین تبدیل می شوند، در حالی که در روش علمی، نظریه ها و قوانین نقش های کاملاً جدا و متفاوتی دارند. قانون شرحی از رویدادی که مشاهده شده، است و همیشه درست و قابل قبول می باشد. قانون توضیح نمی دهد که چرا چیزی درست است. فقط می گوید این درست است. در مقابل، نظریه اطلاعتی که در فرآیندهای علمی جمع آوری را توضیح می دهد. پس با اینکه نظریه و قانون هر دو جزئی از فرآیند علمی هستند مطابق انجمن ملی معلمان علم، دو جنبه ی کاملا ً متفاوت با یکدیگر دارند.

 

قبل از شروع لیست، در مورد قانون علمی و نظریه‌ی علمی توضیحی خلاصه می دهیم تا بتوانید از این دو به درستی استفاده کنید و از جذابیت لیست هم کاسته نشود. قانون علمی عبارت از گزاره‌ای است که بر حسب مجموعه‌ای از شرایط (زمان، مکان، درجه حرارت، فشار و غیره) بر مبنای مشاهده و آزمایش (استقراء) تدوین و تعمیم یافته است. انطباق یا سازواری قانون با شرایط باید مشخص باشد و حد و مرز قانون باید به دقت تعیین شود. بدین معنا که قانون در کجا و تحت چه شرایطی اعتبار خود را از دست می‌دهد. قانون باید ساده، مطلق، تحقیق پذیر برای همگان و منطبق با واقع بوده و عمومیت داشته باشد. نظریه اصل کلی قابل قبول از نظر علم یا مجموعه‌ای از اصول است که برای تبیین پدیده‌ها تدوین یافته است. الگوئی که ناظر بر مشاهده بوده و پیچیده تر از قانون است و اغلب از مجموعه‌ای از چند قانون بهم مربوط تشکیل می‌شود.

 

 

 

این دو دارای نکات مشترکی هستند که عبارتند از: 1. هر دو بر فرضیه‌های آزمون شده مبتنی هستند؛ 2. هر دو مورد حمایت داده‌های عینی و تجربی زیادی هستند؛ 3. هر دو از طرف اکثر دانشمندان یک رشته علمی خاص مورد قبول هستند؛ 4. هر دو ابطال پذیرند و در صورت وجود شواهد و مدارک عینی و تجربی مخالف، باطل می‌شوند. (برگرفته از کتاب فلسفه علم، نوشته یوسف نراقی)

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۱۹
ستار مهرا

پنج مکتب اقتصادی
علاوه بر مکتب شیکاگو می توان از چهار مکتب دیگر اقتصادی هم نام برد؛ سوسیالیسم، اقتصاد نوکلاسیک، مکتب تاریخی آلمان و انگلستان و مکتب اتریش. همان طور که می دانید سوسیالیسم به معنای وسیع کلمه، طیف متنوعی از اندیشه ها و متفکران را در برمی گیرد که تنها ویژگی مشترک آنها اعتقاد به «لزوم برابری بیشتر برای انسان ها و افزایش نقش کارگران در اداره جوامع » است.
مکتب اقتصادی سوسیالیسم
کارل مارکس از متفکران و مبدعان «روش علمی مبارزه با سرمایه داری» ، دو اثر اصلی و بنیادی به نام های «مانیفست کمونیست» و «کاپیتال» از خود به جای گذاشت که در اولی چارچوب کلی نظریه فلسفی او ارائه شده است و در کاپیتال نیز شرح تطور اقتصادی جهان با تأکید بر سرمایه داری آمده است که در واقع بزرگترین نوشته مارکس در حوزه اقتصاد سیاسی است. مارکس در این کتاب علاوه بر گردآوری و نقد آثار پیشینیان، می کوشد تضادهای ذاتی سرمایه داری را که در نهایت به فروپاشی آن می انجامد، تشریح کند، اما مارکس در این کتاب و دیگر آثارش برخلاف آنچه هوادارانش می پندارند، از جامعه پس از سرمایه داری نه تنها تصویر روشنی ارائه نمی دهد بلکه اصولاً پایه نظریات وی مبتنی بر یک سری اصولی است که از ثبات علمی و وضوح معرفتی برخوردار نیست و تنها به این نکته تأکید می ورزد که جهان از مراحل کمون اولیه، برده داری و فئودالیسم گذشته و به سرمایه داری پا گذاشته و لاجرم از این مرحله هم عبور می کند و با ایجاد جامعه سوسیالیستی و مالاً کمونیستی، تاریخ جهان به صورت تک خطی به کمال و غایت انسانی خود که همانا رهایی همه انسان ها از استثمار است، می رسد. اگر چه مایه هایی از امید و آرزوی فردای روشن دراین آرا دیده می شود، اما به هیچ وجه این آینده نگری امیدوارانه و تطور مراحل جوامع طبقاتی منطقی و در دسترس بشر نیست. ضمن اینکه معلوم نیست این استثمار در مراحل دیگر بر سر انسان رها شده تکرار نشود. در حالی که در ادیان توحیدی به ویژه دین مبین اسلام، آینده از آن انسان های صالح، فعال و آگاهی است که خود در عرصه اجتماع حضور دارد و با آگاهی و گزینش خیر فردایی روشن را می سازد. از همین روی است که در تاریخ تحول اندیشه های سوسیالیستی ملاحظه می شود که علاقه مندترین هواخواهان مارکس یعنی سوسیال دموکرات های آلمان و روسیه در اصول به اصطلاح بنیادین مارکس تجدیدنظر می کنند و با تعدیل آموزه های وی در باب جزمیت تاریخی و ضرورت تحقق سوسیالیسم، پاره ای از اصول مارکس از جمله جنگ طبقاتی و حکومت دیکتاتوری پرولتاریا را نفی می کنند و مروج روش های دموکراتیک برای رسیدن به برابری به ویژه در ابعاد اقتصادی می شوند. روشنفکران چپ گرای اروپای شرقی و کمونیست های اروپایی در زمره این افراد هستند.
مکتب اقتصادی نئوکلاسیک‌ها
در دنیای اقتصاد و نظریات اقتصادی، آدام اسمیت نقشی مثل افلاطون و ارسطو در فلسفه دارند. بر همین اساس علاقه مندان پدر علم اقتصاد همواره تلاش کرده اند کاستی ها و تناقض های علمی وی را در قالب شعبات گوناگون اقتصادی جبران کنند. یکی از جریان های کوشا در این زمینه، اقتصاددانان نئوکلاسیک یا مارژینالیست ها هستند. نئوکلاسیک ها اقتصاددانی هستند که قیمت ها، تولید کالاها و توزیع درآمدها را ذیل جریان عرضه و تقاضا در بازار تعریف می کنند و برای عقل حسابگر انسان غربی در زمینه سود و جذب فایده بیشترین نقش را قائل هستند. واژه مارژین، حاشیه یا مابه التفاوت است، اما معنایی که مارژینالیست ها از آن در نظر دارند، این است که در هنگام نیاز شدید به کالایی، خریدار انگیزه پرداخت پول تا سر حد توان را دارد، اما با مصرف اولین واحد کالا و کاهش نیاز به آن، برای خرید واحد بعدی، میل و انگیزه خرید کمتر می شود. پس باید تلاش کرد این نیاز کاسته نشود ولو از طریق ایجاد نیازهای کاذب. به این ترتیب تولید انبوه و حداکثر سود همواره تضمین می شود. اقتصاددانان برجسته ای که مبدع این بحث بودند، یعنی ویلیام استنلی، کارل منگر و لئون والراس پیشگامان انقلاب مارژینالیستی شمرده می شوند، اما انقلاب این سه نفر در اواخر قرن 19 توسط آلفرد مارشال تکمیل شد. اهمیت کار مارشال در کشف نقطه تعادل و بالانس بین نظریات اقتصادی کلاسیک ها و مارژینالیست ها بود. او با مثال دو تیغه قیچی به جای تأکید یکسویه بر یکی از دو طرف عرضه یا تقاضا، معتقد بود که تعیین کننده نهایی قیمت، نسبت بین عرضه و تقاضا است که می توان آن را با نمودار ریاضی نشان داد.
از درون آرای کارل منگر، مکتب اتریش سر بر آورد و آرای مارشال، الهام بخش شمار دیگری از اقتصاددانان از جمله جون رابینسون و ادوارد چمبرلن شد. تأکید اقتصاددان نئوکلاسیک در سال های پس از جنگ جهانی اول به رقابت کامل و موانع آن متمرکز شده بود. از درون این بحث ها، در سال های بین دو جنگ جهانی آرای تازه ای بیرون آمد که مدون ترین آنها مکتب کینز بود که به نظریه غالب تبدیل شد. جان میناردکینز که در زمان بحران بزرگ اقتصادی آمریکا ( 1931-1929) می زیست علت العلل این بحران را کاهش تقاضا تشخیص داد و پیشنهادی شبه سوسیالیستی ارائه کرد. براساس طرح وی، چون جامعه توان مصرف ندارد و این ناتوانی موجب کند شدن چرخه تولید می شود پس دولت باید با بالا بردن هزینه های خود به رونق تولید کمک کند. این فرمول کینزی در هنگامه ای که اقتصاد آمریکا و به تبع آن برخی کشورهای دیگر در رکود به سر می برد تا حدودی موثر واقع شد، اما با گذشت زمان و پر شدن ظرفیت های خالی تولید راه حل کینز با آفت افزایش نقدینگی در بازار و کسری بودجه دولت مواجه شد و ضرورت بازبینی در آن ملاحظه گردید. منتقدان کینز گروه تازه ای از اقتصاددانان بودند که با عنوان مکتب شیکاگو مشهور شدند.
در شماره گذشته به نقد متفکران مکتب شیکاگو به اقتصاد کینزی پرداختیم و گفتیم که اقتصاددان برجسته شیکاگو میلتون فریدمن با نقد نظریه کینز و ارائه بدیلی با عنوان نظریه پولی به انتقاد از مداخله دولت و هزینه های اشتغالزای آن پرداخت و نظریه «انتظارات عقلایی» را مطرح کرد و با واقعی کردن قیمت ها و کاهش مداخله دولت در اقتصاد و به تبع آن کاهش هزینه های دولتی، تحول اقتصادی دهه های 80 و 90 میلادی را برای دولت های تاچر و ریگان و صندوق بین المللی پول به ارمغان آورد، اما کمر بسیاری از مردم در زیر با فشار گرانی ها و گرسنگی خم شد.
در شماره آتی به مکتب اقتصادی اتریش و ریشه های آن خواهیم پرداخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۴۸
ستار مهرا

مرور ادبیات موجود نشان می دهد اقتصاددانان تا قبل از دهه 1970 عموماً بر عوامل اقتصادی به عنوان علت وقوع بی ثباتی های اقتصادی تاکید می کردند. اما از دهه 1970 به این سو اقتصاددانان سیاسی سر برآوردند که عامل وقوع این بی ثباتی های اقتصادی را به عوامل غیر اقتصادی نسبت می دادند. این دسته از اقتصاددانان سیاسی تلاش کردند با ارائه نظریه هایی مانند سیکل تجاری سیاسی، عوامل غیراقتصادی یا به عبارتی دقیق تر عوامل سیاسی را شناسایی نمایند که عامل بی ثباتی در اقتصاد کلان بودند. به همین منظور آنها سیکل های تجاری سیاسی فرصت طلبانه و سیکل های تجاری سیاسی حزبی را ارائه نمودند که اولی انتخابات و دومی جابه جایی احزاب در قدرت را عامل بی ثباتی های اقتصادی می دانست. این مقاله در تداوم ادبیات مزبور بر گونه های دوگانه سیکل های تجاری سیاسی متمرکز شده، تلاش می کند اولاً نشان دهد چگونه و براساس چه سازوکاری عوامل سیاسی باعث بی ثباتی در اقتصاد کلان می شوند. ثانیاً استدلال می کند سیکل های تجاری سیاسی را باید به علت تاکید بر عوامل سیاسی در توضیح فرایند های اقتصادی، مصداق بارزی از بازگشت دوباره سیاست به اقتصاد دانست که در حدود دو قرن اید ه ای منسوخ شده در نظر گرفته می شد. ثالثاً نشان می دهد که این بازگشت از یک سو نقدی اساسی بر داعیه اقتصاددانان جریان غالب در اقتصاد است که از دیرباز اصرار بر جدایی اقتصاد از سیاست دارند و از دیگر سو بر اهمیتی تاکید می گذارد که مطالعات میان رشته ای در دهه های اخیر پیدا کرده اند.

عباس حاتمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۰۲:۳۳
ستار مهرا

مشاور بشار اسد:
اردوغان، کاملاً با رژیم صهیونیستی هماهنگ است

مشاور رسانه‌ای و سیاسی رئیس‌جمهور سوریه گفت که توافق آتش‌بس در ادلب به نفع سوریه است و ترکیه و رژیم صهیونیستی در حملات خود به سوریه به طور کامل هماهنگ عمل می‌کنند.
کد خبر: ۱۰۹۱۶
۱۲:۴۲ - ۱۷ اسفند ۱۳۹۸
 
به گزارش "خط بازار"«بثینه شعبان» مشاور سیاسی و رسانه‌ای رئیس‌جمهور سوریه در سخنانی، توافق آتش‌بس میان ترکیه و روسیه بر سر ادلب را به نفع سوریه دانست.

به نوشته خبرگزاری رسمی سوریه (سانا)، او به شبکه السوریه گفت که «این کشور به مبارزه با تروریسم ادامه می‌دهد و توافق مسکو در نتیجه فداکاری‌های ارتش سوریه شکل گرفت که به گفته وی توانست بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر مربع را آزاد کرده و اجرای توافق سوچی در ادلب را تضمین کند».

بثینه شعبان، توافق آتش‌بس را در جهت منافع سوریه دانست و گفت که فداکاری‌های ارتش این کشور توافقی را موجب شد که طبق آن بزرگراه‌های «ام-۴» و «ام-۵» باز شد و مبارزه با تروریسم نیز ادامه خواهد یافت.

مشاور بشار اسد افزود: «این توافق موقتی است و به نفع ارتش و مردم سوریه در مسیر مبارزه با تروریسم و تکمیل اجرای توافق سوچی است؛ توافقی که رئیس‌جمهور بحران زده ترکیه در سطح داخلی و خارجی، بدان التزامی نداشت و اقداماتش نیز نشان دهنده بحرانی است که در آن به سر می‌برد و اروپا و جهانیان بتدریج خطر سیاست‌هایش را در پرونده آوارگان یا حمایت از تروریسم درک می‌کنند و دروغ و نفاقش در برابر جهان آشکار شده است».

بثینه شعبان گفت که هماهنگی میان روسیه و ترکیه پیش از این نیز وجود داشته و مسکو همپیمان مورد اعتماد دمشق است و دولت سوریه به گفته و سخنش احترام می‌گذارد.

او در خصوص حملات رژیم صهیونیستی نیز تأکید کرد: «این حملات با هدف طولانی کردن جنگ صورت می‌گیرد و رئیس‌جمهور ترکیه به طور مطلق با رژیم صهیونیستی و آمریکا و دشمنان سوریه هماهنگ است و سخنانش در خصوص حمایت از موضوع فلسطین به هیچ وجه معنی نمی‌دهد؛ چرا که در واقع او برای منافع رژیم صهیونیستی در سوریه، لیبی و عراق کار می‌کند.»

مشاور بشار اسد در پایان گفت که سوریه به نیابت از جهان با تروریسم مبارزه می‌کند و این مبارزه تا آزادی کامل خاک سوریه و اخراج «اشغالگران آمریکایی» تا هر زمانی که طول بکشد؛ ادامه خواهد یافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۱۲
ستار مهرا

 

پلن B ایران، روسیه و چین علیه ترامپ

خروج آمریکا از توافق هسته ای و ستیزه جویی این کشور در مواجهه با مسائل جهانی، مسکو، پکن و کشورهای دیگر را بر آن داشته تا روابط خود را با ایران گسترش دهند.

به گزارش"پایگاه خبری تحلیلی خط بازار"برزو دراگاهی، تحلیلگر خاورمیانه روزنامه انگلیسی ایندیپندنت، در مقاله ای نوشت: "دولت ترامپ با اعمال دوباره تحریم ها و ایجاد محدودیت در روابط اروپا با ایران، تصور می کرد که می تواند ایران را مجبور کند تا مجدداً سر میز مذاکره بنشیند و «معامله بهتری» صورت بگیرد، یا حداقل فرصتی شود تا مقامات کنار هم عکسی بگیرند و تاثیر خوشایندی بر انتخابات سال ۲۰۲۰ بگذارد.”

 

وی در ادامه نوشت: "اما حمایت پایدار دیپلماتیک روسیه و احتمالا سرمایه گذاری های چین در بخش انرژی و صنعت، به ایران اطمینان می دهد که می تواند ترامپ را پشت سر بگذارد، حتی اگر در انتخابات ۲۰۲۰ نیز دوباره پیروز شود.”

 

دراگاهی در مقاله خود از ورود ایران به شبکه اوراسیا تحت رهبری چین و روسیه به عنوان راه حل دوم نام برد و این در حالی است که "هر دو کشور چین و روسیه در رقابت با آمریکا هستند”. البته روسیه در مخالفت با تندروهای واشنگتن صراحت بیشتری دارد و پس از اعلام تحریم های دوباره علیه بانک مرکزی ایران، وزیر امور خارجه این کشور اظهار داشت که کشورش آنها را نادیده خواهد گرفت.

 

زمیر کابلوف، یک مقام وزارت امور خارجه روسیه، به خبرنگار ریو نووستی، گفت: "این اقدام ها تاثیری بر رویکرد ما نسبت به ایران نخواهد داشت. ما همانطور که برنامه ریزی شده است همکاری خود را با ایران در حوزه بانکی ادامه خواهیم داد.”

 

اسفندیار بتمنقلیج، متخصص اقتصاد ایران، نیز در این باره به ایندیپندنت گفت: "روسیه، مساله ایران را یک مطالعه موردی برای کاهش اثرات تحریم ها می داند و به همین دلیل با ایران درباره سازوکارهایی مانند سیستم های جدید پیام رسانی بانکی مشغول گفتگو است تا هر چه بهتر اقتصاد خود را از تأثیر تحریم های آمریکا حفظ کنند.”

 

به علاوه، شواهد اندکی وجود دارد که چین سرمایه گذاری های حائز اهمیت خود را در ایران افزایش می دهد که البته برای پکن رقم چندان زیادی نیست، اما اقدامات اخیر واشنگتن علیه ایران، اهمیت تهران را برای پکن افزایش داده است.

 

بتمنقلیج ادامه داد: "ترجیح بازارهای دیگر به ایران برای شرکت های چینی از نظر اقتصادی کاری آسان است، اما برای دولت چین از نظر سیاسی سخت است که در مقابل تحریم های آمریکا تسلیم شود.”

 

ایران ممکن است روی همکاری با چین و روسیه از طریق کانال های مختلف حساب کند اما اگر اروپا با ایران همکاری کند، باید کانال بازتری ایجاد شود.

 

به گزارش فوربز، ستون اصلی توافق نامه جدید ایران و چین، این است که چین برای توسعه بخش های نفت، گاز و پتروشیمی ۲۸۰ میلیارد دلار و برای ارتقاء زیر ساخت های حمل و نقل و زیرساخت های ایران ۱۲۰ میلیارد دلار دیگر سرمایه گذاری خواهد کرد.

 

علاوه بر این، ترکیه نیز به رهبری اردوغان با چشم انداز اوراسیایی از ایران حمایت می کند. با وجود اینکه دیپلمات های غربی ادعا می کنند که شرکت های بزرگ ترکیه اکثراً از ترس خشم دولت ترامپ، از ایجاد روابط تجاری با تهران خودداری می کنند، اما آنها همچنین اقرار می کنند که ایران در ابداع سازوکارهای مالی جدید در کشورهایی مانند ترکیه یا عراق برای فرار از تحریم های آمریکا متخصص شده است.

 

وجه مشترک میان ایران، روسیه، ترکیه و چین مواجهه با فشارهای آمریکا است، به همین دلیل آنها به دنبال ایجاد زمینه های مشترک برای ارتقای روابط هستند. مادامی که رویکرد یکجانبه آمریکا، ایران را تهدید می کند، روسیه، چین و کشورهای دیگر نیز این خطر را در خود احساس خواهند کرد.

 

در این میان، تبریز که سایت‌های مهم نفتی و گاز را در خود جای داده است نقطه شروع خط لوله انتقال گاز تبریز ـ آنکارا و نقطه محوری جاده ۲۳۰۰ کیلومتری جدید ابریشم است که ارومچی (پایتخت منطقه سین کیانگ) را به تهران، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان متصل می کند و سپس از طریق ترکیه وارد اروپا می شود. طرح این خط لوله نیاز به همکاری روسیه نیز دارد که حیاط خلوت کشورهای پساشوروی است.

 

منبع: اقتصاد 24

مهر۹۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۳۷
ستار مهرا

جزئیاتی از « پلن B» کشورهای عربی و آمریکا برای برخورد با ایران

خروج آمریکا از برجام، وضعیت جدیدی را در محیط امنیتی خاورمیانه به وجود آورده است؛ وضعیتی که ممکن است فشارهای بسیاری از سوی آمریکا و متحدان منطقه ای خود علیه ایران به وجود آورد. در همین زمینه، پایگاه آمریکایی بلومبرگ از « پلن B» دولت های عربی در برابر ایران پرده برداشته است

 

خروج آمریکا از برجام، وضعیت جدیدی را در محیط امنیتی خاورمیانه به وجود آورده است؛ وضعیتی که ممکن است فشارهای بسیاری از سوی آمریکا و متحدان منطقه ای خود علیه ایران به وجود آورد.

 

به گزارش «تابناک»؛ در همین راستا، دولت های عربی به رهبری عربستان و امارات نیز به نظر می رسد، مترصد این بودند که آمریکا از برجام خارج شود تا بلکه بتوانند اقدامات جدیدی را علیه ایران آغاز کنند.

 

به همین جهت بود که بلافاصله پس از خروج آمریکا از برجام، امارات متحده عربی نیز ضمن همراهی با آمریکا، تحریم هایی علیه برخی شرکت ها و اشخاص ایرانی اعمال کرد.

 

اما به نظر می رسد این پایان ماجرا نیست و دولت های عربی طرح های مدون و جامعی را برای مقابله با ایران در نظر دارند.

 

در همین زمینه، پایگاه آمریکایی بلومبرگ از «پلن B» دولت های عربی در برابر ایران پرده برداشته و نوشته است: خروج دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای ایران با واکنش منفی بین المللی مواجه شد، اما سه متحد آمریکا در خاورمیانه ـ اسرائیل، عربستان سعودی، و امارات متحده عربی ـ به گرمی از این اقدام استقبال کردند.

 

اسرائیل همواره مدعی بوده که این توافق برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک قدرت هسته‌ای کافی نبوده و کشور‌های عرب حوزه خلیج فارس هم می‌گویند، برجام پوششی بوده است برای تشدید برنامه‌های ایران در راستای بی ثبات کردن جهان عرب. زمانی که از یک «طرح جایگزین» برای سد نفوذ ایران مطرح می‌شود، آن‌ها ایده‌های فراوانی دارند.

 

عربستان سعودی و امارات هرگز با این استدلال باراک اوباما که همکاری و رفع تحریم‌ها موجب تعدیل سیاست‌های انقلابی، مداخلات منطقه‌ای و حمایت از افراط گرایان فرقه‌ای توسط ایران می‌شود موافق نبودند.

 

بنابراین، آن‌ها از حملات لفظی ترامپ و بازگشت تحریم‌ها علیه ایران استقبال کرده و می‌خواهند ایالات متحده هرگونه تلاش اروپایی‌ها برای پیدا کردن راهی که شرکت هایشان بتوانند با نهاد‌های ایرانی تجارت کنند را مسدود کنند.

البته گسترش قدرت ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای تا اندازه زیادی پیش از امضای توافق هسته‌ای شکل گرفته بود و تحریم‌های جامع بین المللی نتوانسته بودند، حمایت ایران از گروه‌های مورد نظرش در کشور‌هایی همچون عراق، سوریه، لبنان، بحرین و یمن را متوقف کنند.

 

از این روی، کشور‌های حاشیه خلیج فارس انتظار ندارند، تحریم‌ها به تنهایی بتوانند کاری بکنند. آن‌ها امیدوارند با شکست داعش در عراق و سوریه، واشنگتن یک راهبرد منطقه‌ای هماهنگ تر برای محدود کردن قدرت ایران را رهبری کند.

 

آن‌ها همچنین خواهان اقدامات نظامی محدود و متمرکز برای پس گرفتن دستاورد‌هایی هستند که ایران از زمان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ کسب کرده است.

 

در واقع آن‌ها چنین رویکردی را در قبال حوثی‌های مورد حمایت ایران در یمن در پیش گرفته اند و امیدوارند در مواجهه با رفتار‌های ایران در آب‌های خلیج فارس هم نقش داشته باشند.

 

این کشور‌ها همچنین به دنبال آنند که واشنگتن هدایت مقابله با ایران را در عراق بر عهده بگیرد، اما عربستان سعودی در این زمینه هم نشان داده است که می‌خواهد نقشی دیپلماتیک، سیاسی و مالی ایفا کند.

 

شاید راهبردی‌ترین صحنه در تمام نبرد‌ها سوریه باشد؛ جایی که خیلی از کشور‌های خلیج فارس دور است. این کشور‌ها امیدوارند اسرائیل خط قرمزهایش در مقابل ایران را جدی بگیرد و زندگی را برای شبه نظامیان حزب الله در سوریه، حتی احتمالا در خود لبنان دشوار کند.

 

آن‌ها به ایالات متحده تأکید خواهند کرد که نگذارد ایران از مزیت های فروپاشی داعش در غرب عراق و شرق سوریه برای ایجاد یک مسیر امن نظامی از ایران تا لبنان و مدیترانه استفاده کند. اگر چنین تحول راهبردی امن و منسجم باشد، ظهور ایران به عنوان یک ابرقدرت منطقه‌ای را تضمین خواهد کرد.

 

کشور‌های حاشیه خلیج فارس همچنین از واشنگتن می‌خواهند ترکیه و روسیه را متقاعد کند که منافعشان در سوریه از طریق یک ایران قدرتمند و تهاجمی تأمین نمی‌شود. در غیر این صورت روسیه می‌تواند به مانع بزرگی برای کاهش نفوذ ایران در سوریه و فرستادن حزب الله به لبنان تبدیل شود.

 

در نهایت، در حالی که این کشور‌ها خواهان یک جنگ تمام عیار با ایران نیستند، نشانه‌هایی از تشویق به شورش اقوام ایرانی، همچون بلوچ ها، عرب ها، و کرد‌ها توسط کشور‌های عربی و آمریکا وجود دارد.

 

هدف تغییر نظام ایران نیست و یک دلیل آن این است که در حال حاضر این احتمال جدی نیست. در عوض، آنچه آن‌ها می‌خواهند یک کمپینِ سد نفوذ پایدار برای اعمال فشار به ایران جهت تغییر رفتار و جاه طلبی هایش و محدود کردن توانایی اش در بی ثبات کردن همسایگان و افزایش نفوذ این کشور است.

 

این یک مسأله بزرگ است و احتمالا بزرگ‌تر از چیزی است که بسیاری از رهبران عرب درک کرده اند. دهه‌ها پس از رهبری آمریکا در منطقه، این کشور‌ها به آن عادت کرده و از نظم منطقه‌ای آمریکا محور سود برده اند؛ اما اکنون و به ویژه پس از عراق و افغانستان، آمریکایی‌ها از طیف‌های مختلف، پیشاپیش از یک جنگ دیگر در خاورمیانه خسته اند. شعار «نخست آمریکا»‌ی ترامپ اشتیاق چندانی برای مداخلات این چنینی در سیاست خارجی را که مورد نظر متحدان عربش است، برنمی انگیزد.

 

کشور‌های عرب خواهان تکرار ماجراجویی‌های سال ۲۰۰۳ در عراق نیستند که مورد حمایتشان هم نبود. آنچه آن‌ها می‌خواهند تلاشی در چند جبهه است تا با خنثی کردن گروه‌های مورد حمایت ایران، پشتیبانی از دشمنان و شورشی‌ها و مسدود کردن اقتصاد این کشور نفوذش را محدود کنند. آن‌ها بر این باورند که تنها واشنگتن می‌تواند چنین کاری کند. این ایده به ویژه بر تضعیف سپاه پاسداران و موکلانش در سراسر منطقه متمرکز است.

 

سد نفوذ ایران زمان خواهد برد، نیازمند صرف تلاش و نیروی نظامی است و بدون دردسر نخواهد بود. اما نیازی نیست و نباید همچون جنگ دیوانه واری باشد که سال ۲۰۰۳ برای تغییر چهره عراق و افغانستان آغاز شد. در عوض، همان طور که روسیه در سوریه نشان داد و حتی در خاورمیانه هم این ممکن است، باید اهداف محدود را با ابزار‌های محدود تضمین کرد، به ویژه اگر متحدان با هم کار کنند. این چیزی است که عربستان سعودی و امارات در «طرح جایگزینشان» برای برجام در نظر دارند.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۴۳
ستار مهرا

انتخابات تمام شد اما حرف و حدیث‌هایش همچنان پابرجاست؛ مجلسی یکدست و یکرنگ که «خانه ملت» تا امروز مشابه‌ش را سراغ نداشته یا دست‌کم با این شدت و حدت نبوده است اما پرسشی که این روزها مطرح می‌شود، این است که قرار است زیر سایه این مجلس یکرنگ چه اتفاقی رخ بدهد؟!

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد، نظر و دیدگاه صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی و تحلیلگر اصلاح‌طلب اما نسبت به این مجلس و دولتی که احتمالا 1400 از دل همین جناح راست برخواهد آمد، متفاوت است. او می‌گوید، تندروها برای آنکه نظر مردم را نسبت به این جریان تغییر دهند، دست به نرمشی‌ قهرمانانه مقابل ترامپ خواهند زد تا از این طریق، گشایش‌های اقتصادی به ‌جای آنکه به ‌نام روحانی و اصلاح‌طلبان نوشته شود، پای آنها ثبت شود. او همچنین برخلاف بسیاری تحلیلگران معتقد است، مجلس یازدهم به‌ سمت تغییر نظام ریاستی به پارلمانی نخواهد رفت؛ چراکه از این اقدام سودی به کف نخواهد آورد، مضاف بر آنکه آنها همین امروز هم قدرت را در دست دارند، نیازی به چنین جراحی بزرگی ندارند. هر چند از احتمال این تغییر نگران است و می‌گوید، تغییر نظام ریاستی به پارلمانی آخرین بقایای مردم‌سالاری را هم از بین خواهد برد. زیباکلام همچنین درباره شکاف میان مجموعه حاکمیت و شهروندان، معتقد است که اگر اصولگرایان فکری به حال اقتصاد فلک‌زده این روزهای کشور نکنند باید منتظر تکرار دی ‌ماه 96 و آبان‌ ماه 98 آن هم با شدت و حدتی دوچندان باشند.

دوم اسفندماه گذشت و نتیجه انتخاباتی با مشارکت 42 درصدی مشخص شد؛ نگاه شما به سرنوشت و ترکیب مجلس یازدهم و رویکرد آن چیست؟

درباه مشارکت اول یک چیز را باید بگویم که حتی اگر ما آمار رسمی وزارت کشور مبنی بر 42 درصد مشارکت را هم بپذیریم، هیچ مشکل خاصی به وجود نمی‌آید زیرا بعد از آنکه مجالس کار خود را رسما آغاز می‌کند، هیچ‌کسی نمی‌گوید صبر کنید ببینیم میزان مشارکت این مجلس 60 درصد بوده یا 80 درصد یا 40 درصد! مهم نقشی است که آن مجلس پیدا می‌کند؛ بنابراین ظرف چند هفته و شاید کمتر فراموش می‌شود که این مجلس تنها 42 درصد مشارکت داشته است و نصف به علاوه یک پای صندوق نیامده‌اند.

آنچه در عرصه داخلی و بین‌المللی مهم خواهد بود، این است که سیاست‌های مجلس یازدهم چگونه خواهد بود. درباره رویکرد مجلس نیز ماه‌ها پیش از آنکه انتخابات برگزار شود، گفته بودم پیروز این انتخابات تندروها هستند و حتی اصولگرایان میانه‌رو هم چندان نقشی در مجلس یازدهم نخواهند داشت؛ بلکه طیفی از اصولگرایان تندرو به علاوه جبهه پایداری و همین‌طور حامیان محمود احمدی‌نژاد نقش مهمی را در این مجلس بازی خواهند کرد و عملا هم این‌گونه شده است. در نتیجه در کلیت مجلس چه در بحث هیات‌رییسه مجلس و چه در مورد کمیسیون‌های مهم مجلس مانند کمیسیون امنیت ملی و سیاست‌خارجی و کمیسیون‌های اقتصادی، عملا این تندروها هستند که سکان را به دست می‌گیرند. از سوی دیگر برخی از شوراهای عالی هم هستند که تعدادی از نمایندگان باید آنجا حضور داشته باشند و با رای صحن به عضویت این شوراهای عالی دربیایند که باز هم این نمایندگان تندرو خواهند بود که عضو این شوراها می‌شوند و همین‌طور ریاست مرکز پژهش‌ها نیز به همین منوال خواهد بود. از همین امروز هم کسانی که انتخاب شده‌اند به‌ویژه چهره‌های شاخص، حملات خود را به روحانی و دولت آغاز خواهند کرد. البته این روزها به دلیل شیوع ویروس کرونا در کار آنها وقفه ایجاد شده است اما سر و صدای کرونا که فروکش کند، کار آنها نیز آغاز خواهد شد و حتی موضوع استیضاح و برکناری حسن روحانی را مطرح خواهند کرد؛ البته فکر نمی‌کنم نظام این اجازه را به آنها بدهد که تا آنجا پیش بروند اما حملات خیلی جدی علیه روحانی در پیش خواهند گرفت. این سیاستی که تندروها ظرف دو، سه سال اخیر هم پیش گرفته بودند که همه مشکلات از دولت روحانی نشات می‌گیرد و قاعدتا همین سیاست در سال‌های آینده با شدت و حدت بیشتر ادامه خواهند داد؛ بنابراین این نگاه و پیش‌بینی است که در کوتاه‌مدت می‌توان نسبت به سرنوشت مجلس یازدهم مطرح کرد.

فکر نمی‌کنید اصولگرایان این پیروزی را مقدمه‌ای برای 1400 به ‌کار گیرند؟

در بلندمدت مجلس یازدهم حرکت خود را تا انتخابات 1400 ادامه می‌دهد؛ به این معنا که چهره‌ای تندرو که حال شاید احمدی‌نژاد باشد یا کسی که مورد تایید اوست، نامزد اصلی اصولگرایان تندروها یعنی همین گروهی که در مجلس یازدهم اکثریت را دارند، خواهد بود.

یعنی شما فکر می‌کنید نظر شورای نگهبان تا 1400 درباره احمدی‌نژادی‌ها تغییر می‌کند؟

این هم پرسشی است که آیا شورای نگهبان با حضور آقای احمدی‌نژاد موافقت خواهد کرد یا خیر؛ به نظر من برخلاف دوره گذشته این‌بار آقای احمدی‌نژاد به این سادگی تسلیم ردصلاحیت نخواهد شد. یعنی چه شخص احمدی‌نژاد و چه پایگاهی که در مجلس یازدهم به حمایت از او حضور دارد، عقب‌نشینی نخواهند کرد و این موضوع تبدیل به کشمکش واقعی میان احمدی‌نژادی‌ها و حامیان‌شان با شورای نگهبان خواهد شد. نمی‌توانم حدس بزنم شورای نگهبان در این صورت عقب‌نشینی خواهد کرد یا خیر؛ این موضوع بستگی به شرایطی دارد که از نیمه دوم سال آینده به وجود می‌آید. به هر صورت اگر احمدی‌نژاد هم موفق نشود خود را به عنوان نامزد اصلی معرفی کند، فردی مانند سعید جلیلی، آقاتهرانی و ... که در همین طیف تعریف می‌شود، وارد میدان رقابت ریاست‌جمهوری‌خواهد شد اما پرسش اساسی که در اینجا مطرح می‌شود، این است که از خردادماه 99 مجلس دهمی در کار نخواهد بود و آقای روحانی هم به گوشه رینگ خواهد افتاد و احتمالا از همان نیمه دوم 99 که دولت دیگر رمقی برایش نمانده، همان جان کم‌رمق را هم از دولت خواهند گرفت. پرسش اساسی اینجاست که تندروها با بحران همه‌جانبه و فراگیری که در عرصه اجتماعی و اقتصادی و سیاست‌خارجی که کشور را در خود فرو برده، می‌خواهند چه کار کنند؛ چون دیگر روحانی هم نیست که بخواهند کاسه و کوزه همه‌چیز را بر سر او و فراکسیون امید خالی کنند؛ یا مدعی شوند که سیاست‌های لیبرالی و نئولیبرالی اصلاح‌طلبان باعث چنین وضعی شده است. در چنین شرایطی است که به نظرم داستان 84 تا 92 دوباره تکرار خواهد شد؛ به این معنا که هم قوه مقننه دست تندروها است و هم قوه مجریه به دست آنها خواهد افتاد و بقیه قوا هم که همواره دست‌ آنها بوده است؛ بنابراین بحث این است با مشکلات بنیادی که کشور با آن روبرو است، چه خواهند کرد که لازم است به سرخط چند نمونه این مسائل اشاره کنم؛ ما در حال حاضر روزهای آخر 98 را پشت سر می‌گذاریم و این درحالی است که حسب آمار بانک مرکزی، تورم به مرز 40 درصد رسیده است (حال بماند که برخی می‌گویند آمار از 50 درصد هم گذشته) مشخصه دیگر که در روزهای پایانی سال 98 با آن مواجه هستیم، رشد اقتصادی منفی 9 است؛ برای آنکه متوجه شویم رشد اقتصادی منفی 9 یعنی چه، کافی است یک مثال بزنیم و آن اینکه در دوران جنگ تحمیلی رشد اقتصادی کشور یک الی یک و نیم بود؛ یعنی وضعیت امروز ما به مراتب هولناک‌تر و اسفناک‌تر از دوران جنگ تحمیلی است.

مساله سوم بحث بودجه است که حال با شرایطی استثنایی به تصویب رسیده و از همین امروز یک‌سوم آن با کسری بودجه مواجه است. یعنی از همین امروز دولت دست‌کم 150 هزار میلیارد تومان درآمدی که باید داشته باشد را ندارد؛ یعنی دولت قادر به تامین یک سوم از هر درآمدی که باید داشته باشد، نخواهد بود و این موضوع ربطی ندارد که روحانی رییس‌جمهوری است یا احمدی‌نژاد یا خاتمی. همین‌طور که مهم نیست چه کسی در مجلس حضور دارد. بلکه مهم آن است که کشور با یک‌سوم کسری بودجه مواجه است.

مولفه چهارم این است که جمهوری اسلامی ایران یکی از بالاترین آمار بیکاری در جهان را دارد؛ حال پرسش اینجاست که تندروها می‌خواهند با این مشکلات چه کار کنند؛ آنها با تحریمی که در آن قادر خواهند بود یک بشکه نفت را بفروشند، می‌خواهند چه‌ کار کنند؟ حال فرض کنیم چند بشکه‌ای هم به چین یا قاچاقچیان بین‌المللی هم فروختیم، وقتی نمی‌توانیم پول آن را جابه‌جا کنیم و امریکایی‌ها همواره در حال رصد کردن معاملات و مراودات ما هستند، با این وضعیت چه کاری می‌خواهند کنند؟! به اعتقاد من تندروها بیش از هر زمان دیگری می‌دانند با شعار می‌شود حوزه سیاست را کمی نگه داشت یا پیش‌ برد اما اقتصاد را قطعا نمی‌توانید با شعار بچرخانید؛ مسلما این اقتصادی که درمانده شده است، نمی‌توان با شعار «نگاه‌مان به داخل باشد» یا «مدیریت جهادی» و «سپردن مدیریت به جوانان» و ... اداره کرد و هیچ‌کدام از این موارد باعث نمی‌شود بتوانید نفت بفروشید یا صادرات و واردات داشته باشید و قطعا نمی‌تواند مشکلات را مرتفع کند؛ مضاف بر آنکه دیگر روحانی هم در کار نیست که همه تقصیر‌ها را به گردن او بیندازند؛ بنابراین به نظرم هیچ بعید نیست تندروها به ‌نحوی نرمش قهرمانانه‌ای نشان بدهند و به شکلی آبرومندانه با ترامپ کنار بیایند چراکه ترامپ هم به دنبال درگیری نظامی با ایران نیست. نکته دیگری که قابل توجه است، این است که امریکایی‌ها به خوبی می‌دانند تندروها قدرت دارند؛ یعنی برخلاف روحانی و ظریف که هر چیزی را امضا می‌کردند و هیچ فایده‌ای نداشت و هنوز به تهران نرسیده، آنچه امضا کرده بودند، به هوا می‌رفت، (اتفاقی که درباره برجام رخ داد و هنوز جوهر برجام خشک نشده، تندروهای داخل کشور هر تیغ و تیشه‌ای که می‌توانستند بر آن زدند) اگر توافقی با تندروها صورت بگیرد، اینها قدرت را دارند که پای تعهدات بمانند. بنابراین من برخلاف بسیاری، در بررسی بازگشت تندروها به قوای مقننه و مجریه، نوری کم‌سو را انتهای این تونل، حداقل در عرصه عبور از بحران می‌بینیم؛ منتها پرسش اساسی این است که آنها می‌خواهند با مسائل سیاسی و اجتماعی و همین‌طور با آزادی بیان و آزادی مطبوعات، حقوق شهروندی و زندانیان سیاسی و... چه کار کنند. در حقیقت آنها با کنار آمدن با امریکا می‌توانند به طریقی مسائل اقتصادی را رتق و فتق کنند اما مساله اینجاست که مشکلات دیگر چه خواهد شد؟!

یعنی با این تفسیر شما می‌گویید شورای نگهبان هزینه داد تا یک مجلس یکدست ایجاد کند برای آنکه حاکمیت نرمشی قهرمانانه نشان دهد اما گشایش‌های اقتصادی به ‌نام جریانی ‌جز اصولگرایان ثبت نشود؟

واقع مطلب این است که هر کسی نرمش قهرمانانه‌ای مقابل امریکا نشان دهد، قطعا مواهبی متوجه کشور خواهد شد؛ حال پرسش اینجاست که چرا شورای نگهبان، چرا اصولگرایان و چرا تندروها باید اجازه دهند این مواهب به حساب روحانی یا به حساب اصلاح‌طلبان ریخته شود؟! چرا این مواهب به حساب خودشان ریخته نشود؟! بنابراین تلاش می‌شود با حضور تندروها در «بهارستان» و «پاستور» نشان دهند وضعیت اقتصادی در زمان آنها خیلی بهتر شده و این چیزی است که برای مردم دست‌کم برای آن قشری که در نتیجه مشکلات اقتصادی جان‌شان به لب‌شان رسیده، مهم است؛ آنها وقتی می‌بینند تندروها توانسته‌اند وضع اقتصادی را بهتر کنند، چرا باید با آنها مخالفت کنند؟! بنابراین وقتی می‌دانند در این مساله چه منافعی هست، چرا باید آن را نصیب غیراصولگرایان کنند و اجازه دهند که غیراصولگرایان نفع نرمش قهرمانانه‌ را به نفع خود منظور کنند.

کنار همه این‌ تحلیل‌ها برخی هم این نظر را مطرح می‌کنند که شورای نگهبان حاضر شد هزینه‌ ردصلاحیت‌ها را بپردازد تا در فقدان اصلاح‌طلبان و جریان منتقد، تغییراتی را در ساختار قدرت به وجود بیاورد که مصداق بارز آن می‌تواند تغییر نظام ریاستی به پارلمانی باشد؛ چقدر این تحلیل می‌تواند درست باشد؟

این احتمال وجود دارد که بخواهند آخرین روزنه رای مردم را که انتخاب رییس‌جمهوری است، با کمک مجلسی که صدر تا ذیل آن حکومتی است و حاکمی و گوش ‌به ‌فرمان حکومت، تحت تاثیر قرار دهند و چنین طرحی را پیش برند؛ چراکه اگر قرار باشد رییس قوه مجریه را مجلس انتخاب کند، مشخص است این انتخاب چگونه خواهد بود. یعنی فرض کنید ما در اردیبهشت‌ماه 96 هستیم و قرار است همین مجلس دهم که یک‌سوم آن فراکسیون امید است، می‌خواهد رییس قوه مجریه را مشخص کند آیا هیچ تردیدی خواهیم داشت که این مجلس با تمام وجود رییسی را انتخاب می‌کرد، نه آقای روحانی را؟! بنابراین اگر امر واقع شود و رییس قوه مجریه، به دست مجلس تعیین شود، شخصا هیچ تردیدی ندارم که این آخرین بقایای مردم‌سالاری هم از بین خواهد رفت. همان‌طور که گفتم، مجلس یعنی همان مجلس دهم هم گوش به اذن نظام است و هر چیزی را که نظام بخواهد، انتخاب می‌کند؛ بنابراین با تغییر ساختار سیاسی از ریاستی به پارلمانی، وضع بدتر خواهد شد. در نتیجه به نظر نمی‌رسد آنها برنامه‌ای تدوین کنند که به بد شدن نظام رضایت دهند، صرفا برای آنکه قدرت بیشتری به دست بیاورند. ضمن آنکه نیازی هم به این کار نیست؛ چراکه وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم چندان تفاوتی نمی‌کند. برای آنکه مگر مثلا حسن روحانی که توانست 24 میلیون رای مردم را جذب کند، چه کاری توانست انجام بدهد؟ پاسخ واضح است؛ هیچ. یا آقای احمدی‌نژاد که به قول خودشان این همه جسارت و شهامت داشت، چه کار کرد؟!‌ او هم نتوانست کاری انجام دهد و همین‌طور آقای خاتمی و مرحوم هاشمی‌رفسنجانی هم نتوانستند کاری از پیش ببرند. واقعیت این است که رییس‌جمهوری باوجود اینکه از مردم رای می‌گیرد، خیلی نمی‌تواند چالشی برای نظام ایجاد کند؛ مثلا آقای روحانی چه مشکلی برای نظام ایجاد کرده است؟! حداکثر کاری که کرده، این بوده که مثلا در سخنرانی حرفی یا جمله‌ای گفته است. این حداکثر کاری بوده که انجام شده، وگرنه همه ارکان واقعی قدرت بیرون از دولت هستند. من از شما می‌پرسم کدام تصمیم مهم را آقای روحانی پیش یا پس از انتخابات 96 اتخاذ کرده است؟! بنابراین من فکر نمی‌کنم رییس‌جمهوری به صرف اینکه انتخابی است، بتواند مشکلی برای نظام ایجاد کند. بنابراین این‌طور نیست که نظام به این نقطه برسد که هیچ چاره‌ای نیست ‌جز آنکه این انتخابات 4 سال یک بار را هم حذف کند و همه مدیریت کشور یکدست شود. من چندان با این تحلیل موافق نیستم؛ ضمن آنکه درباره اتفاق مجلس یازدهم یک نکته‌ای را هم باید اضافه کنم و آن اینکه بسیاری معتقدند ردصلاحیت‌ها باعث شد میزان مشارکت تا این حد کاهش پیدا کند؛ من به هیچ عنوان این نظر را قبول ندارم و اتفاقا معتقدم آقای عارف حفظ آبرو کرد و وارد انتخابات نشد. من معتقدم اتفاقا آقای مطهری، محمود صادقی باید از شورای نگهبان تشکر کنند که آنها را ردصلاحیت کردند؛ وگرنه آبروی‌شان می‌رفت. ببینید می‌خواهم به شما بگویم حتی اگر شخص سیدمحمد خاتمی‌ هم وارد انتخابات شده بود و به عنوان سرلیست اصلاح‌طلبان وارد انتخابات می‌شد، باور کنید 100 هزار رای هم نمی‌آورد؛ یعنی میزان رای آقای خاتمی، محمود صادقی، پروانه سلحشوری و علی مطهری و... خیلی بالاتر از کارگزاران سازندگی و آقای مجید انصاری و... نبود. دلیل آن هم این است که مردم اساسا مدت‌هاست به صندوق رای پشت کرده‌اند و دست‌کم بخش قابل‌ توجهی از بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان با صندوق رای قهر کرده‌اند و من هیچ تردیدی ندارم آقای عارف که دوره قبل یک میلیون و نیم رای آورده بود، اگر این دوره از تهران نامزد می‌شد، 100 هزار رای هم نمی‌توانست کسب کند. بنابراین یک مساله اساسی‌تری که ایجاد شده، این است که تندروها پس از رای 24میلیونی آقای روحانی بلایی بر سر صندوق رای آوردند که اعتماد عمومی را از صندوق رای سلب کردند. در حقیقت مساله اساسی این نیست که چه کسی صلاحیتش تایید شد و چه کسی رد شده است؛ بلکه مساله این است که امروز خیلی‌ها می‌گویند برای چه باید برویم و رای بدهیم؟! مگر قرار است چه اتفاقی رخ بدهد؟! مگر این مجلس توانست چه اقدام مهمی انجام دهد؟! در حوزه سیاست‌خارجی، سیاست داخلی، بنزین، نفت و ... شما هیچ حوزه‌ای را نمی‌بینید که مجلس توانسته باشد گامی مستحکم بردارد و ایضا آقای روحانی هم نتوانسته کار مهمی انجام دهد؛ بلکه تمام سیاست‌های کلانی که نظام می‌خواسته است، مجلس تصویب کرده و آقای روحانی هم اجرا کرده است؛ بنابراین، این مشکل اساسی است که به وجود آمده؛ در حقیقت اصولگرایان شاخه‌ای را بریدند که خودشان روی آن نشسته بودند و آن شاخه عبارت بود از «اعتماد عمومی به صندوق رای».

آقای زیباکلام بگذارید برگردیم به همان صحبت ابتدایی شما که گفتید بسیار زود فراموش خواهد شد که این مجلس با چه مشارکتی روی کار آمده است. این حرف منطقی است اما این واقعیت هم قابل ‌انکار نیست که ما امروز شاهد نوعی بی‌اعتمادی عمومی هستیم و تفاوت مجلسی که با 40 درصد رای روی کار آمده نسبت به مجلسی که 60 یا 70 درصد آرا را پشت خود دارد، از حیث ترمیم یا تشدید این شکاف میان شهروندان و حاکمیت بسیار زیاد است و همین شکاف عمیق است که می‌تواند زمینه‌ساز اعتراضاتی بیشتر شود. به هر حال مجلس دهم دست‌کم صدایی انتقادی را از تریبون خود متصاعد می‌کرد اما این مساله در مجلس یازدهم رخ نخواهد داد؟

نه به‌ خاطر اینکه کسی در مجلس اعتراض نمی‌کند، بلکه اگر مجلس یازدهم و همین‌طور اصولگرایانی که احتمالا دولت را در آینده به دست خواهد گرفت، اگر فکری به حال اقتصاد نکنند، آبان‌ماه 98 و دی‌ماه 96 تکرار خواهد شد. بنابراین مساله این نیست که در مجلس یازدهم چون پروانه سلحشوری نیست که دو کلام حرف بزنند یا محمود صادقی و علی مطهری نیستند که دو کلام حرف بزنند تا دل مردم خنک شود، این شکاف بیشتر شده و اعتراضات افزایش می‌یابد، بلکه مساله بسیار بنیادی‌تر از این حرف‌هاست. بنابراین اگر نظام نتواند برای این اقتصاد فلک‌زده و درمانده فکری کند، یقینا اعتراضات به ‌مراتب گسترده‌تر از آنچه در آبان‌ماه 98 شاهد بودیم، رخ خواهد داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۲۳:۲۹
ستار مهرا

بسم الله الرحمن الرحیم

و به نستعین

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم





جهت آشنایی بیشتر با فضایل و مناقب حضرت علی (ع) در قرآن و سنت پیامبر نگاهی مختصر وگذرا به منابع اهل سنت در این باره می‌اندازیم :[1]


فضایل حضرت علی (ع) در قرآن

1- إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ
(من ترا امام و رهبر مردم قرار دادم)
سوره بقره، آیه 124
شافعی ابن مغازلی در کتاب المناقب، ص 276 به سند خود از عبدالله بن مسعود روایت کرده که گفت : رسول خدا فرمود : "من از دعای پدرم ابراهیم هستم.”
گفتیم : ای رسول خدا چگونه از دعای پدرت ابراهیم هستی؟

امیرالمومنین علی (علیه السلام)
فرمود : خداوند به ابراهیم (ع) وحی کرد که : "انی جاعلک للناس اماما” ابراهیم خوشحال شد و گفت : "پروردگارا از دودمان من نیز امامانی مثل من قرار بده.”
خداوند به ابراهیم وحی فرستاد : "ای ابراهیم من عهدی به تو نمی‌دهم که به آن وفا نکنم” عرض کرد: "خدایا آن چه عهدی است که اگر به من عطا کنی وفا نکنی؟”
فرمود : "من پیمان امامت را به ستمکاران از دودمان تو نمی‌بخشم.”

ابراهیم عرض کرد: "ستمکارانی که این پیمان به آنها می‌رسد، کیانند؟”
به او فرمود : "کسی که برای بتی سجده و عبادت کند.”

ابراهیم عرض کرد : "پروردگارا من و فرزندانم را از پرستش بتان دور بدار.”
پیامبر (ص) فرمود : "دعای ابراهیم به من و علی منتهی شد و هیچ یک از ما در مقابل بتی هرگز سجده نکردیم پس خداوند مرا برای خود پیامبر و علی را وصی اخذ کرد.” 

2- إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ
(تو تنها بیم دهنده‌ای و برای هر گروهی هدایت کننده)

سوره رعد، آیه 7
ابن عباس روایت کرده :
چون این آیه نازل شد، پیامبر دستش را بر سینه خود زد و فرمود: "منهم منذر” (انذار یعنی هدایت با دعوت) و سپس به شانه علی اشاره کرد و فرمود: "انت الهادی یا علی بک یهتدی المهتدون من بعدی” (یا علی تویی هادی و به وسیله تو بعد از من هدایت یافتگان هدایت می‌شوند).1 
3- عَمَّ یَتَسَاءلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ
(از چه چیز سئوال کنند از داستان بزرگ)
سوره نبا، آیات 1و2
رسول خدا فرمود : "منظور ولایت علی بن ابیطالب است که از آنها درباره آن در قبر سؤال می‌شود و هیچکس در شرق و غرب عالم، در بر و بحر از دنیا نمی‌رود مگر این که فرشتگان از او دربارة ولایت امیرمؤمنان سؤال می‌کنند و به میت می‌گویند : کیست پروردگارت؟ چیست دینت؟ و کیست پیامبرت؟ و کیست امام تو؟”2
4- اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ
(ما را به راه راست هدایت کن)
سوره حمد آیه 6
حضرت پیامبر فرمود : "صراط مستقیم، صراط محمد و آل محمد است.”3
از ابن عباس رسیده که پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود : "ای علی تو راه روشن و همان راه راست و پشتوانه و پناه مؤمنان (یعسوب المؤمنین) هستی.”4 
5- وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ
(از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد و خدا نسبت به بندگان مهربان است.)
سوره بقره، آیه 207 (آیه لیلة المبیت)
ابوسعید خدری می‌گوید : همان شبی که پیامبر (ص) مهاجرت کردند به غار رفتند علی در بستر پیامبر خوابید. خداوند به جبرئیل و میکائیل فرمود: "بین شما برادری برقرار کردم عمر یکی از شما از دیگری طولانی‌تر است کدامیک از شما حاضر است برای دیگری فداکاری کند و از مقداری از عمرش درگذرد؟” هیچکدام حاضر نشدند. خداوند متعال فرمود : "شما مانند علی بن ابیطالب نیستید من بین او و پیامبر برادری قرار دادم و علی در بستر پیامبر خوابید و ایثار نمود و جانش را فدای پیامبر کرد. بسوی زمین بروید و او را از شر دشمنان محافظت نمایید.” وقتی جبرئیل کنارسر و میکائیل پایین پای علی قرار گرفتند، جبرئیل گفت : "بَخٍّ بَخٍّ مَن مِثلُکَ یابن ابیطالب” (به به خوشا به حال تو ای پسر ابوطالب، خداوند به واسطه تو بر ملائکه مباهات می‌کند) و در این هنگام آیه فوق نازل شد و به همین دلیل این شب تاریخی را لیلة المبیت نامیده‌اند.5 
6- الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ
(آنانکه اموال خود را شب و روز و نهان و آشکار، انفاق می‌کنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان برای آنان خواهد بود و نه بیمی برای آنان است و نه اندوهگین می‌شدند.)
سوره بقره، آیه 274
از ابن عباس نقل شده است که این آیه در شأن علی نازل شده است.6
7- وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ
(تأویل قرآن را جز خدا و راسخین در دانش نمی‌داند.)
سوره آل عمران، آیه 7
انس از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده که پیامبر (ص) فرمود : بعد از من، علی عالم‌ترین مردم است برای تعلیم و تأویل قرآن.7 
8- فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ
(پس هر که با تو پس از دانشی که تو را آمده باشد محاجّه کند. بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان خودمان و خودتان را فرا خوانیم و سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.)
سوره آل عمران، آیه 61 (آیه مباهله) 8
9- أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکًا عَظِیمًا
(مردم بر آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک می‌ورزند در حقیقت ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملکی بزرگ بخشیدیم.)
سوره نساء، آیه 54
از ابن عباس نقل شده: این آیه در مورد پیامبر و علی نازل شده است فضل در پیامبر همان نبوت است و در علی همان امامت.9
جعفربن محمد (ع) درباره «واتیناهم ملکاً عظیما» فرمود : «در میان امت امامانی هستند که اطاعت از آنها اطاعت از خداست و نافرمانی از آنها نافرمانی خدا»10 
10- یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً
(ای کسانیکه ایمان آورده‌اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولی الامر که از شما هستند را اطاعت کنید.)
سوره نساء، آیه 59
(رجوع به صفحه 47)
11- إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ
(ولیّ شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانیکه ایمان آورده‌اند همان کسانیکه نماز بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می دهند.)
سوره مائده، آیه 55
(رجوع به صفحه 79)
12- الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا
(امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم)
سوره مائده، آیه 3
- یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ 
(ای پیامبر آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان اگر چنین نکنی امر رسالت را ادا نکرده‌ای.)
سوره مائده، آیه 67
آیات فوق درباره ولایت و جانشینی حضرت علی (ع) می‌باشد و به صفحه 50 رجوع شود.
13- الَّذِینَ آمَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَـئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ
(کسانیکه ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده‌اند آنان در امن هستند و آنان راه یافتگانند.)
سوره انعام، آیه 82
از ابن عباس نقل است که :
"الذین آمنوا یعنی کسانیکه تصدیق به توحید کردند یعنی علی بن ابی طالب (ع) و "لم یلبسوا” یعنی آلوده و مخلوط نشد (مانند "لم تلبسون الحق بالباطل” یعنی حق و باطل با هم مخلوط نمی‌شوند.) "ایمانهم بظلم” یعنی ایمانشان به ظلم یعنی شرک آلوده نشد.
سپس این عباس می‌گوید : به خدا قسم هیچ کس به خدا ایمان نیاورد مگر بعد از شرک، غیر از علی که او ایمان بخدا آورد بدون اینکه به اندازه چشم زدنی به خدا شرک بورزد.
"اولئک لهم الامن” یعنی از عذاب و در آتش در امان هستند.
"و هم مهتدون” یعنی آنها به بهشت هدایت می‌شوند و علی اول کسی است که به خدا ایمان آورد.”11 
14- قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ
(بگو برای خدا حجت بالغه است.)
سوره انعام، آیه 149
انس نقل می‌کند که پبیامبر فرمود : من و علی حجت بر امت هستیم در روز قیامت.12
15- یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
(ای پیامبر بس است ترا خدا و آنکه پیرویت کردند از مؤمنان)
سوره انفال، آیه 64
جابربن عبدالله انصاری نقل کرده که : "و من اتّبعک من المؤمنین.” علی بن ابی طالب است و او در رأس مؤمنین است.13 
16- وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ
(و این اعلامی است از جانب خدا و رسولش به مردم در روز حج اکبر که خدا و رسولش از مشرکان بیزار است.)
سوره توبه، آیه 2 (آیه برائت)
[1] - اکثر مطاب برگرفته از دو کتاب : امام علی (ع) در قرآن از دیدگاه اهل سنت، ابوالفضل یغمائی، انتشارات احسن الحدیث، چاپ اول، 1378 و سیمای علی به روایت اهل سنت، ترجمه علی والسنة، تألیف سید هاشم بحرانی، ترجمه محمد امینی، انتشارات قدر، 1364 ش، که بطور خلاصه ذکر شده است. علاقمندان می‌توانند علاوه بر دو کتب فوق به کتب زیر مراجعه نمایند :
احقاق الحق شوشتری، امام علی (ع) در قرآن آیه الله شیرازی، امام علی (ع) در قرآن نجفی شاکری، الغدیر علامه امینی، تفسیر المیزان، تفسیر مجمع البیان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۱۸
ستار مهرا